چرا کوچینگ؟ تفاوت آن با مشاوره چیست؟
- میلاد رفیعی
- 2 سال پیش
- مقالههای کوچها
- 9 دیدگاه
- 545
مقدمه:
سوالی که مطرح است این است که چه عاملی باعث شده تا نام کوچ و کار کوچینگ در این سال ها اینقدر بر سر زبان ها بیاید طوری که هر روزه سیل عظیمی از افراد به این حوزه وارد شده اند و به زودی باید شاهد یک صنعت جدید به اسم کوچینگ باشیم.
البته همه این سر و صدا ها صرفا به جهت کاربرد و عملیاتی بودن این فرایند در زندگی و کسب و کارهاست که سبب بهبود زندگی و افزایش سطح پیشرفت افراد و سازمان ها شده است.
در این مقاله قصد داریم کوچینگ را از دو منظر متفاوت یعنی نگاهی که کوچ ها دارند و سبب شده به این حوزه وارد شوند و کوچینگ را به عنوان یک شغل انتخاب کنند و همچنین نگاهی که افراد و سازمان ها به کوچینگ دارند و خواهان استفاده از فرایند کوچینگ و داشتن کوچ به منظور ارتقاع عملکرد خود و سازمان شان هستند بررسی کنیم.
فرایند حل چالش:
همانطور که در مقالات پیشین ارائه شده است ساختار اصلی کوچینگ همراهی و همکاری کوچ با مراجع است با این دید که مراجع تمام اگاهی و امکانات لازم برای پیشبرد اهداف و آمال خود را دارد ولی به دلیل آشفتگی و سردرگمی ذهنی توانایی بروز و شکوفایی استعداد های خود را انطور که از درون به آن باور دارد و خود را لایق ان میبیند ندارد.
اینجاست که کوچ و کوچینگ وارد میشوند !
کوچ به دلیل روحیات و اخلاقی که به صورت ذاتی دارد و خواهان کمک و راهنمایی دیگران است علاقه وافری به این کار دارد.
همانطور که قبلا گفتیم کوچینگ کلا یک فرایند همراه محور است و امکانات لازم را در اختیار افراد قرار میدهد تا چالش های خود را حل کنند. در واقع کوچبنگ محیط و بستر لازم برای افرادی با خصوصیات یاری دهنده را فراهم میکند تا با همراهی مراجع هم خود کوچ نشاط لازم از این کار که همان میل به کمک کردن به دیگران برای رسیدن به موفقیت را در خود بدست آورند و هم از این نعمت که دیگران را در حال خوشحالی از موفقیتی که کسب کرده اند و شور و ذوقی که در هنگام موفقیت و پیشبرد اهدافشان دارند ببینند و لذت ببرند.
از طرفی اگر از دید مراجع به این فرایند نگاه کنیم، خب چون انسان یک موجود اجتماعی و احساسی است وتمایل شدید به صحبت کردن و گفت و گو با همنوع خودش در حین چالش ها و مشکلات دارد فرایند کوچینگ بهترین گزینه و راه حل پیش روی اوست.
راه حل های پیش رو:
اگر شما به زندگی خود به دقت نگاه کنید در طول مدتی که دچار چالش و سردرگمی شده اید چند راهکار پیش رو داشتید.
- گفت و گو(به نظر خودم که اسمش رو میشود درد و دل گذاشت) با نزدیکان و افرادی که به دلیل نزدیکی و احساس صمیمیت داشتن با آنها اولین گزینه بوده اند.
طبیعتا این نوع گفت و گو به دلیل اینک آن شخص نه آگاهی لازم و نه تخصص لازم و نه اصلا اشراف کامل به چالش شما دارد و فقط سبب خالی شدن افکار شما میشود ان هم به طور مقطعی و در واقع هیچ کمک و راهکاری دقیق و عملی بابت حل مشکلتان نمیکند گزینه خوبی نیست(اولین گزینه بهترین گزینه نیست)
این نوع گفت و گو گاهی اوقات در بعضی مسائل ممکن است خیلی خطرناک شود و خیلی از تعارضات در آینده را هم ممکن است در پی داشته باشد علاوه بر این سواستفاده هایی هم میشود که مجال صحبت بیشتر درباره آن نیست!
قطعا بعد از مدتی از این نوع گفت و گو فاصله میگیرید و اگرفرد مثبت و توسعه اندیشی باشید از سایر گزینه ها استفاده میکنید اگرهم غیر این باشد سعی میکنید چالشهایتان را دست نخورده در ذهن نگه دارید و دچار زوال فکری و کاری شوید.
- کمک گرفتن از مشاور و متخصص یکی دیگر از روشهایی است که میتوانید به کار بگیرید و چون شخصی که این کار را میکند تخصص لازم را دارد گزینه بهتر و مناسبتری نسبت به گزینه قبلی است.
در ضمن دقت کنید که ما فرض را بر این گرفتیم که مشکل شما انقدر حاد و نگران کننده نشده است تا نیاز به تراپیست داشته باشید که اگراین اتفاق افتاده باشد گزینه بعدی و پیش روی شما تراپیست است.
در این روش مشاور طبق صحبتهای شما و با توجه به گذشته و کمک گرفتن از علم روانشناسی به طور کاملا خشک و جدی شروع به بررسی مو به مو و ریز کارها و چالشهایتان و در نهایت نشان دادن راهکار و راه حل برای برون رفت از این چالش میکند.
در این روش بیشتر مشاور صحبت میکند و با سوالاتی که از شما می پرسد شروع به ارزیابی چالش میکند و سعی دارد تا به صورت کاملا رسمی راه حلهایی برای شما تهیه و شما را با مسولیت خودتان ملزم به رعایت آن کند.
دقت کنید چون در این روش اتکای کامل به شخص مشاور است شما جز عمل کردن به گفته های شخصی که به صورت کامل به چالش شما و سایر جهات زندگی شخصی شما اشراف ندارد و یا ممکن است در طول جلسه مشاوره از دید پنهان مانده باشد کار دیگری نمیتوانید انجام دهید و این خود یک چالش مهم دیگرست.
- یک روش و گزینه دیگر که حدود یک قرن از شروع و ساختار سازی این فرایند میگذرد هرچند مسلما قبل از این هم انسانها از این فرایند بدون اگاهی و در سطحی ترین حالت استفاه کرده اند. این فرایند را کوچینگ نامگذاری کرده اند.
در این روش فرد کوچ با تخصص و امکاناتی که دارد(اینکه این تخصص و امکانات چه هستند را در مقاله ای دیگر در همین زمینه میتوانید مطالعه کنبد.) همراه با مراجع در طی چالش همراه و هم مسیر میشود و با توجه به اصل اساسی در کوچینگ یعنی اینکه خود مراجع آگاهی و امکانات لازم برای حل مساله را دارد ولی به دلیل گره های ذهنی توانای حل آن را ندارد وارد میشود.
در این روش مسولیت اصلی بر عهده خود مراجع است و کوچ تنها با ایجاد سوالاتی که سبب روشن شدن قوه تفکر مراجع میشود و دادن حس اعتماد به مراجع خود که توانایی لازم برای حل چالش را دارد او را به صورت غیر مستقبم وا میدارد که راهی مناسب برای حل مشکلش پیدا کند.
در این روش چون تکیه بر خود کوچی است و اقدامات اصلی را که کوچ به صورت یک ساختار منظم در اختیار وی قرار داده است، از خود مراجع انتظار می رود انجام دهد باعث بهبود و توسعه ی کوچی میشود و خود شخص کوچی توانایی حل مساله را پیدا میکند و این باعث میشود در سایر نقاط زندگی از این قابلیت استفاده کند و شخص قوی تری شود علاوه بر این که چالش به الفعل او نیز حل میشود.
پیشنهاد:
با توجه به اینکه کوچینگ یک فرایند است نه یک عمل خاص از خواننده این مقاله انتظار می رود که اگرمی خواهید در نقش مراجع باشید از خدمات کوچینگ در طول زندگی خود استفاده کنید اگر مشاور و متخصص کاری هستید از این فرایند در طول کار خود هم میتوانید استفاده کنید و خودتان را با این قابلیت و توانایی به روز کنید تا نتیجه بهتری هم برای شما و هم مخاطب شما داشته باشد.
اگرهم به کمک به دیگران علاقه دارید هم میتوانید از این توانایی در زندگی شخصی خودتان استفاده کنید.
نتیجه گیری:
با توجه به نیاز جامعه و افراد به سیستم جدیدی از گفت و گوی، حل مساله و با توجه به کم و کاستی های روش های قبلی کوچینگ بنا نهاده شده تا افراد و سازمان ها توسعه بیشتری کسب کنند. و از آنجا که این روش خیلی ساده و در عین حال جامع است و هر فردی میتواند در هر زمینه ای چه محیط زندگی و چه کاری ا آن استفاده کند مورد استقبال قرار گرفته است قطعا به مرور زمان پیشرفت های بیشتری در این صنعت اتفاق خواهد افتاد و افراد بیشتر و قدرتمند تر با اطلاعات به روز و کاملتری وارد میشوند.
میلاد رفیعی