فرصت ها و عوامل حیاتی موفقیت با نگاهی بر کسب و کارهای کوچک
- مجید عبداله زاده
- 2 سال پیش
- مقالههای کوچها
- 6 دیدگاه
- 580
کوچینگ: مفاهیم، فرآیندها، فرصتها و عوامل حیاتی موفقیت، با نگاهی بر کسب و کارهای کوچک
گردآوری : مجید عبداله زاده
مقدمه:
کوچینگ، مفهومی است که اوایل دهه 1960 وارد دنیای امروزی شد. این واژه که در ابتدا به منظور بهبود عملکرد افراد در زندگی شخصی پدیدار شده بود، در ادامه به ابزاری موفق برای بهبود عملکرد افراد در تمام زمینههای زندگی علیالخصوص در حوزه کسب و کاری تبدیل شده است (بیاتی و دیگران، 1399).
کوچینگ، علمی میان رشتهای بوده و از نظریهها و قابلیتهای علوم مختلفی همچون روانشناسی، فلسفه، رشد انسان، آموزش، مهارتهای ارتباطی، ایجاد انگیزه و سایر علوم مقتضی بهره میبرد (عبدی و دیگران، 1397).
امروزه در اکثر سازمانها ، کوچینگ به عنوان استراتژی تقویت عملکرد و توسعه سازمانی بکار گرفته میشود. از سویی دیگر، کوچینگ بر توسعه فردی افراد چه در زندگی کاری و چه در زندگی شخصی تاکید د ارد که در نهایت منجر به بهبود عملکرد افراد می شود و همین مسئله، امروزه کوچینگ را تبدیل به رویکردی عام برای کسب و کارها نموده است. (تسای و بار ، 2021 )
امروزه دنیای کسب و کار با چنان رقابتی مواجه است که پابرجا ماندن در دنیای کسب و کار امروزی و کسب مزیت رقابتی، امری بسیار سخت و دشوار میباشد و مسائل اقتصادی سالهای اخیر متأثر از شیوع بیماری کوید 19 نیز مزید بر علت شده است که همه کسب و کارها مخصوصأ کسب و کارهای کوچک چنان دچار افت و خیز گردند که صاحبان این کسب و کارها، اگر به دنبال کسب مهارتهای کارآفرینی و استفاده از تجربیات افراد مجرب موفق نباشند، مجبور به ترک کسب و کار خود خواهند بود.
اهداف پژوهش
هدف کلی:
تبیین مفاهیم، فرآیندها، فرصتها و عوامل حیاتی موفقیت کوچینگ در کسب و کارهای کوچک
اهداف فرعی:
1. ارائه تعاریف مختلف مربوط به کوچینگ
2. تبیین تفاوتهای کوچینگ با منتورینگ و مشاوره
3. تبیین مشابهتهای کوچینگ و منتورینگ
4. تبیین دستاوردهای همراهی کوچینگ و منتورینگ
5. تبیین عوامل حیاتی موفقیت کوچینگ
6. تبیین فرصتهای ایجاد شده توسط کوچینگ در حوزه کسب و کارهای کوچک
سوالات پژوهش
1. تعاریف کوچینگ در طول زمان کدامند؟
2. تفاوتهای کوچینگ با منتورینگ و مشاوره کدامند؟
3. مشابهت های کوچینگ، منتورینگ کدامند؟
4. دستاوردهای همراهی کوچینگ و منتورینگ کدامند؟
5. عوامل حیاتی موفقیت کوچینگ کدامند؟
6. فرصتهای ایجاد شده توسط کوچینگ در حوزه کسب و کارهای کوچک کدامند؟
روش پژوهش
این مقاله توصیفی، به صورت مروری با مطالعه اسناد و منابع کتابخانهای از جمله مقالات پژوهشی فارسی و لاتین صورت گرفته است.
تعاریف نظری
کوچینگ:
کوچینگ باعث تقویت و بهبود اعتماد به نفس و آگاهی و شناخت خویشتن، بلوغ عاطفی و باورهای مثبت نیرو بخش و محرک در کوچی می شود که همه عوامل فوق منجر به بهبود عملکرد فرد در همه جوانب زندگی علیالخصوص زندگی شغلی می شود. در سازمان، کوچینگ، استراتژی غنا بخشیدن به رهبری و مدیریت است. رهبران و مدیران سازمان، باید جهت گیری استراتژیک سازمانی داشته و از طریق بکارگیری اثر بخش طرح استراتژیک سازمان، اصلاحات بهبودی در راستای نیل به اهداف استراتژیک و در نتیجه افزایش عملکرد سازمان به کار ببندند. برای نیل به این رویکرد، سازمان امروزی، ناگزیر از به کارگیری فرصتهای ایجاد شده توسط کوچینگ برای کسب و کار و سازمان است. (تسای و بار، 2021)
در مورد کوچینگ، تعریف مشخص و قاطعانه ای وجود ندارد. از دلایل این امر می توان به موارد زیر اشاره داشت:
روش انجام کوچینگ: مبتنی بر انواع مختلف کوچینگ، هر کوچ تعریف مختلفی برای این مفهوم، ارایه داده است:
نیازهای مختلف کوچی (مشتری کوچینگ): تعاریف اولیه کوچینگ، به بالا بردن عملکرد افراد در جنبه های شغلی تاکید دارد که باعث بالا رفتن عملکرد سازمانی فرد می شود. در برخی تعاریف، کوچینگ را دلیلی برای افزایش میزان رضایتمندی افراد ذکر کرده اند. گرنت کوچینگ را به عنوان یک فرآیند سیستماتیک نتیجه محور توصیف می کند که منجر به تقویت زندگی و دستیابی به اهداف در زندگی فردی و حرفه ای مشتریان نرمال بدون نیاز به دخالت های بالینی می شود.
وسعت کوچینگ: که می تواند از توسعه فردی تا تغییرات سازمانی را در بر بگیرد
استراتژی کوچینگ: می تواند شامل کوچ عوامل اجرایی باشد تا لایف کوچینگ
نقش کوچ: کوچ به عنوان تسهیلگر فرایند کوچینگ می باشد و کوچینگ کاملا بر محور کوچی ها می چرخد.
فرآیند کوچینگ: کوچینگ یک فرآیند سیستماتیک است که از برقراری روابط دوستانه و اعتماد شروع شده و در نهایت به بر آوردن نیازهای خاص کوچی منتهی می شود که افراد هدف کوچیینگ طبق این تعریف، افراد نرمال میباشد نه افرادی که نیاز به دخالت های بالینی دارند این مورد، تمایز بین کوچینگ و تراپی می باشد.
باکیروا، کوچینگ را به عنوان فرآیند توسعه بشر توصیف میکند که با تعاملات ساختار یافته سروکار دارد و با استفاده از استراتژی ها، ابزارها و تکنیک های مقتضی باعث تقویت و تغییر پایدار و رضایت بخش در افراد میشود که این افراد شامل مشتریان، سهامداران و کارکنان سازمان هستند.
برخی از محققان، مشابهتهایی را بین کوچینگ و مشاوره مطرح میکنند از جمله هرمل و اسوا بیان می کنند که کوچینگ و مشاوره دارای مشابهتهایی هستند مثل هدف گذاری برای تغییر در مشتریان هدف/راه حل محور، هوش بالای عاطفی کوچ و مشاور، مهارتهای موثر ارتباطی و بین فردی و تفکر انتقادی/خلاق
کسب و کارهای کوچک:
کسب و کارهای کوچک مبتنی بر تعداد کارکنانش شناخته می شود . این کسب و کارها حدود 99% کسب و کارهای موجود در استرالیا ، انگلستان و امریکا را تشکیل می دهند. در استرالیا ، 60% نیروی کار در بخش کسب و کارهای کوچک مشغول فعالیت هستند. تاکنون مطالعات دقیقی درمورد تفاوت شرکت ها و کسب و کارهای کوچک و متوسط با کسب و کارهای بزرگ صورت نگرفته است و تنها مسئله بدیهی که در این خصوص مطرح می باشد، این است که کسب و کارهای کوچک کاملا متکی بر عملکرد صاحبانش است. این مسئله در کارآفرینی نیز مشهود است و کارآفرینی متکی بر عملکرد کارآفرین است. (تسای و بار، 2021)
کسب و کارهای کوچک برای اینکه بتوانند به نقش خود در رشد اقتصادی و ایجاد شغل (کارآفرینی) بپردازند، مستلزم توسعه مهارتها می باشند. یکی از مهمترین ملاحظاتی که در آموزش کارآفرینی وجود دارد، این است که محیط یادگیری کارآفرینی باید شرایطی را فراهم کند که شرکت کنندگان تمریناتی را انجام دهند که بتوانند دانش نظری را با رویکردهای تجربی و ارزش زا ادغام کنند. بنابراین، آموزش کارآفرینی باید بر مشارکت و تجربه یادگیرنده تمرکز داشته باشد (کولر پیتر ، 2020)
کوچینگ، منتورینگ، مشاوره: تفاوتها و شباهتها
وقتی بحث از کوچینگ به میان می آید، باید شکلهای مختلف یادگیری مورد توجه قرار گیرد. عبارت "تسهیلگر یادگیری"، هم می تواند برای کوچینگ مورد استفاده قرار گیرد و هم برای دیگر اشکال توسعه حرفه ای از جمله منتورینگ و مشاوره. در واقع استراتژی های تسهیلگری یادگیری و آموزش شامل کوچینگ، منتورینگ و مشاوره میباشد.
وقتی کوچینگ کسب و کاری مد نظر ما باشد، توجه به تفاوتهای کوچینگ با دیگر تسهیلگرهای یادگیری حائز اهمیت خواهد بود، به طور مثال، ابهام بین کوچینگ مدیریت و مشاوره مدیریت، به همپوشانی فعالیتهای مربوط به این دو استراتژی متفاوت، مربوط می شود. کوچینگ و مشاوره به دلیل روشهای مورد استفاده خود با همدیگر متفاوت هستند.
در حالیکه، مشاوره می تواند جوابهای معمول را برای مشتری ارائه دهد که نشان دهنده مسائل خاصی است، کوچینگ به خلق فرصت های یادگیریای می پردازد که در نهایت کوچی را مجهز می کند که خود به دنبال راه حلها برود. ( کتز و میلر، **) چنین فرصتهایی تبدیل می شوند به بخشی از ابزارهای کوچی برای حل مسال آینده.
کوچینگ و منتورینگ هم به صورت خیلی نزدیک به همدیگر مرتبط هستند . برخی معتقدند کوچینگ بخشی یا جنبهای از منتورینگ است (هاپکینز تامسون، **). برخی دیگر تمایزی بسیار آشکار بین منتورینگ و کوچینگ قائل هستند (پلان، **)
کوچینگ و منتورینگ از مهارتهای مشابهی استفاده می کنند. منتورینگ شامل انتقال دانش حرفهای به فردی دیگر از طریق ارائه راهنماییهایی برگرفته از تجارب گذشته و دانش ذهنی خلق شده در منتور میباشد. هدف منتورینگ، تقویت پیشرفت فرد، درک مسائل، دستیابی به اهداف و موفقیت فرد است.
کوچینک در نقطه مقابل منتورینگ قراردارد. کوچینگ راهنمای فرد به منظور کشف خودش و دستیابی به نتیجهای مبتنی بر ارزشها و باورهای خود می باشد. و از این طریق منجر به بهبود عملکرد و مهارتهای فرد می شود. مبتنی بر این تعریف، محققان نتیجه گرفته اند که کوچ هیچ نیازی به دانش خاص در مورد سوال یا مسئله مورد نظر کوچی ندارد (تسای و بار، 2021).
گرچه ریشههای کوچینگ و منتورینگ متفاوت هستند ولیکن هم کوچینگ هم منتورینگ مشابهت ویژهای با همدیگر دارند. مهمترین وجه اشتراک کوچینگ و منتورینگ، تغییری است که مردم می توانند با کمک منتور یا کوچ، به دست بیاورند. محققان بر این باورند که منتور یا کوچ باعث انتقال یادگیری کلاسی به محیط کار میشود و این یعنی به کارگیری آنچه یاد گرفته شده است.
کوچینگ و منتورینگ باعث رشد شخصی و بهبود کوچیها و منتیها می شوند همچنین کوچ با کوچی و منتور با منتی، به تبادل مهارتهای ارتباطی مثل ایجاد مسئله، سوال و جواب و گوش دادن به رویکردهای همدیگر میپردازند.
کوچینگ و منتورینگ از ابزارهای انعکاسی برای غنا بخشیدن به دیدگاه و نگرش افراد و یادگیری آنها استفاده می کنند و برونداد کلیدی این فعالیت، انتقال دانستهها و یادگرفتههاست. فعالیت یادگیری انعکاسی در منتورینگ و کوچینگ در یک چارچوب اخلاقی بسیار قوی انجام میگیرد.
تفاوت های کلیدی منتورینگ و کوچینگ عبارتند از:
جهت ارتباطات: منتورینگ بیشتر از ارتباطات مستقیم استفاده می کند چون با راهنمایی کردن و حمایت سر و کار دارد و اغلب راه حل هایی برای مشکلات ارائه می دهد. کوچینگ بیشتر از ارتباطات غیر مستقیم استفاده می کنند
نیت یا هدف: در بیشتر موارد، منتور، به عنوان یک متخصص دیده میشود که دارای تجربه و دانش خاصی برای تامین نیازهای منتی است. در صورتی که نیت یک کوچ این است که کوچی را ترغیب کند که با شناخت توانمندیها و خواستههایش به خلق فرصتهای توسعه و بهبود بپردازد.
کوچینگ و منتورینگ در کنار همدیگر باعث توسعه مردم، غنا بخشیدن به روابط، حمایت از حل مسئله، افزایش خود آگاهی و نگرش نسبت به رفتارهای خود و همچنین بکارگیری دانستهها میشود.
کوچینگ باعث میشود که یک کارآفرین درباره چالش هایی که با آنها روبرو است متفاوت بیندیشید و این امر فراتر از دریافت و جذب راهنمایی است. کوچیها مبتنی بر فرآیندهایی کار میکنند که برای یادگیری بزرگسالان و یادگیری تجربی می باشد و وظیفه کوچ، کمک کردن به کوچی است طوری که با توجه به موقعیتها بیاندیشد سپس کوچ باید به بهبود تفکر کوچی، بهبود احساس و بهبود رفتار او کمک کند.
منتورینگ، با توسعه شناختی، توسعه هیجانی، رهبری و یکپارچگی اجتماعی پیوند خورده است. در منتورینگ معمولاً افراد مسن با تجربه، از طریق بحث و گفتگو، به افراد جوان کم تجربه آموزش میدهند. رویکرد منتورها، پشتیبانی بحث و مذاکره از طریق سوالات چالشی و انعکاسی، مرور مجدد و در نهایت توصیههای ناخواسته است.
منتورها باید آگاه باشند که ارزشها و رفتار کارآفرینان می تواند با ارزشها و رفتار آنها متفاوت باشد. در رابطه منتور با کارآفرین، منتور، متخصص و یا فرهیخته کسب و کار نیست، نقش منتور، گوش دادن به تجارب منتیها و تسهیم تجارب آنها با سایر منتیهاست. در جلسات بحث و مذاکره منتورینگ، دانشی میچرخد که توسط منتیها در شغلشان تجربه شده است بنابراین منتیها از تجارب خودشان و تجارب دیگران یاد می گیرند.
به طور کلی میتوان مشابهتهای کوچینگ و منتورینگ را به شرح زیر برشمرد:
در کوچینگ و منتورینگ، شرکت کنندگان در یک دیالوگ دو نفره شرکت می کنند.
فضایی که کوچینگ و منتورینگ در آن برقرار میشود و اهداف بهبود و توسعه نقش مهمی در رویکرد متخذه توسط کوچ و منتور، بازی می کند.
در کوچینگ و منتورینگ، یادگیری از طریق تجربه و انعکاس تجربه صورت میگیرد .
کیفیت ارتباط، تاثیر برجسته در ارزشمندی کوچینگ و منتورینگ برای مشتری دارد و مهمترین عامل موفقیت کوچینگ و منتورینگ است.
ارتباط باید پویا و مبتنی بر اعتماد باشد.
مشارکت، اعتماد و فعالیت فعال برای ایجاد رابطه موفق، بسیار مهم هستند.
کوچینگ و منتورینگ میتواند به مشتری کمک کند که اهدافی را مبتنی بر توانمندیهای حرفهای یا فردی بچینند و همراستایی یا تقابل اهداف با استراتژی خود را ارزیابی کنند.
مهمترین تفاوتهای کوچینگ و منتورینگ از نظر محققان مختلف به شرح زیر است:
منتورینگ طبعیت رسمی کمتری نسبت به کوچینگ دارد.
کوچینگ بیشتر بر عملکرد و همراستایی اهداف کسب و کاری تمرکز دارد.
در منتورینگ دانشجویان و منتیها شاهد تخصص و تبحر و تجربه منتورهایشان هستند.
در کوچینگ،کوچ و کوچی با همدیگر همکاری می کنند تا چالشها را به پیروزی تبدیل کنند و کوچی برای رسیدن به اهداف مورد نظر، پا به پای کوچ حرکت خواهد کرد.
کوچها برای کمک به کوچیها به منظور حل مسائل خاص، از چارچوب سوال و جواب و مدلهای کوچینگ استفاده می کنند. در حالیکه، منتورها به طور کاملاً ساده، به عنوان یک توصیهگر، به طور مستقیم به ارائه و به اشتراک گذاری تجارب، تخصص، توصیه ها و دانش و خرد خود با منتی میپردازند.
پاسمور در سال ۲۰۰۶ بیان کرد که کوچ به مشتریها کمک می کند که از دانش و مهارتهای خود پرده بردارند در حالیکه منتورینگ بیشتر به ارائه راهنمایی و اشتراک تجارب می پردازد.
یکی از کلیدی ترین تفاوت های بین منتورینگ و کوچینگ این است که در منتورینگ، ارائه توصیه و اشتراک تجارب توسط منتور قابل قبول است در حالی که این امر در کوچینگ، خیلی متداول و قابل قبول نیست.
در منتورینگ اهداف توسعه توسط منتیها تعیین می شود در حالیکه در کوچینگ، اهداف به طور مشترک و همزمان بین کوچی و کوچ توافق میشود.
با وجود شباهتها و تفاوتهای فوقالاشاره در خصوص منتورینگ و کوچینگ، هنوز هم برخی از محققان، این دو مفهوم را جایگزین همدیگر میدانند (کولر پیتر، 2020)
دستاوردهای همراهی کوچینگ و منتورینگ
به منظور بررسی دستاوردهای مربوط به کارگیری همزمان کوچینگ و منتورینگ، کولر پیتر در سال 2020، به ارائه یک برنامه آموزشی توسعهای در یک شرکت کسب و کاری پرداخت که در این دوره، برنامههای توسعه منتورینگ به هفت منتی توسط هفت منتوری که دورهها، مهارتها و تخصص و تجربه منتورینگ و کوچینگ را داشتند صورت پذیرفت تا فصل مشترک منتورینگ و کوچینگ در یک مطالعه اکتشافی با ابزار مصاحبه نیمهساختاریافته با سوالات باز، شناسایی شوند.
منتورها باید منتیها را منتورینگ میکردند و در این راه از همه مهارتهای مربوط به کوچینگ و منتورینگ استفاده میکردند. منتیها هم در پایان طرح باید به صراحت و به طور شفاف بیان میکردند که به چه توسعههایی دست یافتهاند. پس از مصاحبههای نیمه ساختار یافته با منتورها و منتیها نتایج زیر حاصل شد:
مهارتهای کوچینگ مورد استفاده و به دست آمده شامل موارد زیر بودند:
توسعه فردی منتیها: طبق اذعان منتیها، در پایان این برنامه آموزشی، مهارتهای باور به خود و اعتماد به نفس، مهارت های ارتباطی، مدیریت روابط و انگیزش عمومی منتیها تقویت شده بود. در این بخش تمرکز منتور بر درک منتی بوده است تا نیازهای کسب و کاری او. مهارتهای کوچینگ همچون گوش دادن فعال و سوال و جواب، به منتورها اجازه میدهد که منتیها را به عنوان یک شخص منحصر به فرد و یک شخص در حوزه تجاری درک کنند. همچنین مهارتهای کوچینگ منتور باعث شد که با منتی همکاری کند تا زمانی که منتی از طریق شناخت خود و آزمون رفتارها بر رویکرد های مختلف، سپس بازبینی آنها، ارائه فیدبک با سبک خاصی از انعطاف پذیری، به توسعه فردی متمایزی دست یابد.
ایجاد ارتباطات و اعتماد: در این بخش، رابطه ایجاد شده از طریق سوال و جواب،گوش دادن و نشان دادن علاقه در خصوص تجربه شخصی منتی، صورت پذیرفت و این امر باعث ایجاد رابطهای مبتنی بر اعتماد و ارتباط همراستا گردید. زمانی که منتور، به منتی خود به عنوان یک مشتری/دانشجو نگاه نکند بلکه به عنوان یک انسان در نظر بگیرد، مشتری احساس ارزشمندی و مفید بودن خواهد کرد. وقتی که چنین رابطهای ایجاد شد، منتورها به منتیها اجازه میدادند که در مورد مسائل شخصی و کسب و کاری خود با طیب خاطر فکر کرده و تمام راه حلهای بالقوه و بالفعل را در نظر بیاورند و از این طریق، منتیها به جای دریافت مستقیم توصیه از منتورها، به سمت ارائه راهحلهای یونیک و خاص خود مبتنی بر شناخت توانمندی ها، محدودیت ها و امکانات خود هدایت می شوند. این امر،به کمک مهارتهای مربوط به شنونده فعال بودن منتور، سوالات انعکاسی و تفکر و عمل صورت می پذیرفت. سوالات انعکاسی به منتیها کمک میکند که در مورد اینکه چه اتفاقی افتاده است و این اتفاق چگونه رخ داده است، فکر کنند سپس از اتفاقات رخ داده و دلایل آنها یاد بگیرند.
کشف راه حل های شخصی فرد: مباحث مطرح شده در بندهای قبلی باعث ایجاد راهحلهای شخصی منتیها مبتنی بر توانمندیها و محدودیتهای فرد میشود.
ایجاد نگرش بلند مدت: منتیها پس از آگاهی از توانمندیها و محدودیتهای خود، به نگرشی بلندمدت همراستا با اهداف خود خواهند رسید. منتورها، منتیها را تشویق کردند که گزینههایی را برای رشد خود و کسب و کارشان کشف کنند. چالشی که صاحب یا مدیرکسب و کار با آن مواجه است، شیفت کردن از انجام دادن کارها توسط خود به واگذاری امور به دیگران است. چالش بعدی تخصیص زمان مناسب برای تفکر در خصوص آینده کسب و کار است. اغلب منتیها نسبت به آینده کسب و کار خود روشن بین بودند تا اینکه منتورها به آنها کمک کردند که در خصوص آینده کسب و کارشان و فرصت های رشد آن بیندیشند. این کار از طریق سوال و جواب و بارش فکری صورت پذیرفت و بنابراین از یک رویکرد کاملا غیر مستقیم بهره برد. کارآفرینی در یک زمینه چندگانه قرار دارد و همین امر باعث میشود که به شایستگیها و مهارتهای بین رشتهای نیاز داشته باشد. مهارتهای کوچینگ به کارآفرینان کمک میکند که درباره چالشهای تجربه شده به طور متفاوتی بیندیشند و فقط به دریافت توصیه، اکتفا نکنند و همین امر باعث میشود که منتیها به نگرشی بلندمدت در خصوص مسائل و مشکلات موجود، پیشرو و آتی دست یابند.
مهارتهای منتورینگ مورد استفاده و به دست آمده شامل موارد زیر بودند:
تبدیل تئوری به عمل: در حوزه کسب و کارهای کوچک، داشتن تفکر انعکاسی-انتقادی به عنوان فونداسیون یادگیری، بسیار مهم است. در طی پروسه منتورینگ، منتیها در یک فرایند انعکاسی به بازبینی مجدد موارد یاد گرفته پرداخته و دانسته هایشان را به عمل تبدیل می کنند. در اینجا منتورها متخصص کسب و کار منتی نیستند بلکه منتی ها با بیان تجارب خود، شنیدن تجارب دیگران، بازبینی تجارب و علل شکست و پیروزی در نهایت به یادگیری و به کارگیری دانسته ها می رسند.
تقویت عملکرد تجاری: منتورها به منتیها کمک می کنند که به صورت موفقیت آمیزی، نیازهای توسعه کسب و کار خود را شناسایی کرده و از این طریق به بهبود عملکرد تجاری خود تمرکز کنند. کوچ ها بر شایستگی هایی تمرکز دارند که کوچیها قصد ایجاد آنها را دارند و الزاماً این شایستگیها زودبازده نخواهد بود. در مقابل، منتورها جواب های آماده ارائه می دهند. منتور به عنوان یک توصیهگر عمل میکند که تجارب، تخصص، توصیه و خرد را با منتی به اشتراک میگذارد. منتی شاهد تخصص منتور می باشد. منتورینگ، باید فواید محسوسی برای منتی داشته باشد. دانش فنی منتور با منتی به اشتراک گذاشته می شود و همین مسئله باعث بالا رفتن عملکرد تجاری منتی میشود. این مهمترین دلیل توجیهی برای عملیاتیتر بودن منتورینگ در کسب و کارهای کوچک است.
شبکه سازی: در طی منتورینگ، منتیها معمولاً با شبکههای کسب و کاری و حمایتی مختلف پیوند پیدا کرده و شبکه سازی میکنند. منتورها معمولاً منتیها را به چنین شبکه هایی، هدایت می کنند.
عوامل حیاتی موفقیت کوچینگ در کسب و کارهای کوچک
متأسفانه تعداد پژوهشهای صورت گرفته در زمینه کسب و کارهای کوچک بسیار اندک است. نتایج پژوهش تسای و بار (2021) نشان داد که از 9 پژوهش مورد بررسی در تحقیق، فقظ 3 مورد از پژوهشها به اثر بخشی برنامههای کوچینگ در کسب و کارهای کوچک پرداختهاند که در یکی از این پژوهش ها، شرکت کنندگان در پژوهش که مصاحبه نیمه ساختار یافته شده بودند، اذعان کردند که کوچینگ باعث ایجاد تیمهای مشارکتی، حل مساله، ایجاد مکانی امن برای مطرح کردن مسایل و مشکلات وکوچ کردن دیگران شده است و می تواند بخشی از فرایند توسعه و بکارگیری یک راه حل باشد. نتیجه دو تحقیق دیگر حاکی از تقویت فرهنگ سازمانی و سطح رضایتمندی کارکنان و افزایش توانمندی های رقابتی در افراد کوچ شده بود. ولیکن تغییرات ساختار یافته، استفاده از تکنولوژی اطلاعات و نگرش های مدیریتی، تغییر آنچنانی نشان نداد.
در خصوص تاثیر کوچینگ بر تقویت عملکرد مالی کسب و کارهای کوچک، نتایج تحقیق تسای و بار نشان دهنده تأثیر مثبت کوچینگ بر عملکرد مالی کسب و کارهای کوچک از جمله پیدا کردن فرصتهای جدید و بازارهای جدید، بالارفتن عملکرد مالی و منابع انسانی سازمان، افزایش میزان فروش و در آمد بعد از کسر مالیات، بود.
بنابراین کوچینگ بر عملکرد مالی کسب و کارهای کوچک تاثیر مثبت دارد . اثر بخشی کوچینگ با عوامل مختلف دیگری نیز همچون توانمند سازها و موانع ارتباط داشت. توامند سازها در سه دسته زیر تقسیم بندی شده اند:
فاکتورهای فردی:کوچینگ به دنبال تغییرات رفتاری و فردی در کوچیهاست که انگیزه کوچیها را تقویت میکند. این امر از طریق بالابردن اعتماد به نفس، مسئولیت پذیزی و حس همکاری افراد صورت میگیرد. از طرف دیگر بالارفتن اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری و حس همکاری با عث می شود کوچی ها به افراد خلاق و نوآور تبدیل شوند. همه مسائل فوق باعث افزایش رضایتمندی افراد و کارکنان خواهد شد. فاکتورهای فردی نقش خیلی مهمی در موفقیت کوچینگ دارند. 3 فاکتور مهم موجود در این دسته عبارتند از: ویژگی های شخصیتی افراد، مهارتهای ارتباطی و حس مسئولیت پذیری و همکاری
فاکتورهای سازمانی: در این دسته ، دونوع فاکتور قرار دارند:
صاحب / مدیر کسب وکار که در واقع دروازه موفقیت کوچینگ است. اولین شخصی که در کوچینگ یک سازمان کسب و کاری باید کوچ شود مدیر آن کسب و کار هست.
تغییر در فرهنگ سازمانی که این فاکتور منوط به تغییرات ایجاد شده در مدیر کسب و کار از طریق کوچینگ می باشد.
بازدارنده های موفقیت کوچینگ در دسته فاکتورهای سازمانی قرار دارد که خود به سه نوع تقسیم می شوند:
عدم آگاهی مدیر کسب وکار از تأثیر مثبت کوچینگ بر تقویت عملکرد سازمان
مدیر کسب و کار، علی رغم آگاهی از تاثیرات مثبت کوچینگ، به دلایلی از اجرای برنامه کوچینگ سرباز می زند مثل ترس از دست دادن کارکنان کوچ شده
هزینه اجرای برنامه کوچینگ که مهمترین مانع کوچینگ در سازمانهای است.
فاکتورهای کوچ: در این دسته نیز 3 فاکتور اصلی قرار می گیرند که عبارتند از:
توانمندی ایجاد رابطه اثر بخش بین کوچ و کوچی: برای موفقیت در این قسمت، باید اجازه دهیم جلسه کوچ، بیشتر توسط کوچی هدایت شود.
زمینه ذهنی کوچ : شامل داشتن تجربه مدیریت، دارا بودن آموزش رسمی در زمینه کوچینگ، تسلط بر علم رفتار یا روان درمانی
توانمندی کوچ در زمینه انتخاب بهترین استراتژی برای تامین نیازهای کوچی : شامل انتخاب صحیح هدف ها، شنونده فعال بودن، خلق طرح عملیاتی و خلق چشم انداز، بالابردن آگاهی نسبت به خود و اتخاذ رویکردهای راه حل محور
فرصتهای ایجاد شده توسط کوچینگ در حوزه کسب و کارهای کوچک
یکی از نیازهای بسیار برجسته برای شرکتهای کوچک، انتقال مهارت ها علی الخصوص مهارتهای تجاری است که از طریق منتورینگ و کوچینگ صورت می پذیرد. علیرغم شباهتهای موجود بین کوچینگ و منتورینگ درک تفاوت هایی که منتورینگ و کوچینگ میتواند برای توسعه کسب و کار ایجاد کنند بسیار اهمیت دارد.
برنامه های توسعه کارآفرینی در حوزه کسب و کارهای کوچک، باید رویکردی متفاوت از رهبری و رویکردهای نوین توسعه در کسب و کارهای بزرگ، اتخاذ کنند. در زمینه کسب و کارهای کوچک، به ندرت میتوان جدایی بین مسئولیتهای مربوط به رهبری و مدیریت را شاهد بود و همین امر دلیلی می شود بر اینکه برنامههای توسعه کارآفرینی، بر توسعه کارآفرینان برای مواجهه با چالش های یونیکی که خودشان با آن مواجه هستند، تمرکز کنند. همچنین تحقیقات نشان داده است که کسب و کارهای کوچک دارای رویکردهای متفاوت به چالش های تجاری هستند. در حوزه کارآفرینی، علی الخصوص کارآفرینانی که هیچگونه آموزش بیرونی ندیده اند، کوچینگ می تواند گره گشای توانمندیهای یادگیری کارآفرین باشد. فایده بالقوه کوچک در کارآفرینی، ایجاد یک رویکرد یادگیری می باشد که کارآفرینان را به مهارتهایی تجهیز میکند تا راهحلهای فوری بیابند همچنین بتوانند در مورد مسائل خودشان به حل مسئله بپردازند و مشکلاتی را که میتواند در آینده رخ بنماید، پیدا کنند. چون صاحبان کسب و کارها به صورت تیمی یا در داخل یک شرکت کار نمی کنند بنابراین به منابع لازم یادگیری و آموزش دسترسی ندارند و دلیل نرخ بالای شکست و رشد بسیار کند آنها نیز همین مسئله است بنابراین یادگیری تجربی با کمک منتور، میتواندکسب و کارها را به سمت موفقیت هدایت کندکه این امر از طریق کمک به صاحبان کسب و کارهای کوچک برای توسعه شبکه های حرفه ای و ارتباط گیری با شبکه های حمایتی صورت میگیرد.
کارآفرینی نیازمند مهارتهای بین رشته ای و شایستگی های خاص است. در حوزه آموزش های مربوط به کارآفرینی به منظور بالا بردن نتایج و برونداد ها شرکت کنندگان در دوره های آموزشی کارآفرینی، باید مشارکت فعال در یادگیری داشته باشند و دارای درجه مشخصی از رغبت در رفتار یادگیری باشد.کسب و کارها در کنار مهارت های مورد نیاز کارآفرینی نیاز به مهارت هایی در خصوص استارتاپ تجاری و مدیریت بازاریابی، مدیریت منابع انسانی و مالی همچنین مهارت های فنی، شخصی، رهبری و مهارت های بین فردی و اجتماعی نیز هستند و بنابراین فعالیت های آموزشی و یادگیری توسعه داده شده برای کسب و کارهای کوچک ها باید در نهایت به خلق مهارتها و شایستگی های مورد نیاز برای مدیریت کسب و کارها ختم گردد.
در حوزه یادگیری، نظریه یادگیری انتقالیMexirow (۱۹۹۱) برای یادگیری در حوزه کارآفرینی وکسب و کارهای کوچک، کاربرد دارد. طبق این نظریه، شرکتکنندگان در یک دوره حل مسئله وظیفه - محور شرکت کرده و نحوه حل مسئله مهمتر از برونداد حل مسئله است. Aspinal,Higgins، در سال 2011 از این نظریه استفاده کرده اند و به این نتیجه رسیدند که صاحبان کسب و کارهای کوچک از طریق عمل و شرکت فعال در یادگیری و یادگیری انعکاسی یاد می گیرند. در کسب و کارهای کوچک، دانش از طریق تمرین و تکرار به دست می آید و سپس از طریق انعکاس دانش، یادگیرندگان میتوانند نگاهی دوباره به رویهها و روشها داشته باشند تا بتوانند به حل مسئله برسند. Chimucheka در سال ۲۰۱۴ بیان داشته است که آموزشهای حوزه کارآفرینی باید بر توسعه شایستگیهای فردی مورد نیاز برای تاسیس و مدیریتی یک حرفه کارآفرینانه تمرکز داشته باشد. شایستگی ها ویژگی های اصلی یک فرد هستند که مشتمل بر انگیزه ها، رفتارها، مهارتها، توانمندی ها و دانش مورد نیاز برای تاسیس و ادامه یک حرفه تجاری است.
فایده بلقوه کوچینگ برای کسب و کار کارآفرینی، ارائه فرصت به کارآفرین برای مواجهه یک موقعیت و توسعه راه حل مقتضی آن موقعیت می باشد. انعطاف پذیری ذاتی کوچینگ باعث میشود که همیشه بتوان به رویکردها و رفتارهای جدید فکر کرده، آنها را امتحان کرده سپس از طریق فیدبک و مرور مجدد آنها، به بهبود شان پرداخت.