3 گام در جهت درونی کردن انگیزه ها در فرزندان

3 گام در جهت درونی کردن انگیزه ها در فرزندان

به نام یزدان پاک

عنوان مقاله: 3 گام شده برای درونی شدن انگیزه ها­ در فرزندان

مقدمه

برای شروع سوالهایی مهم دارم: چه میزان به تاثیر پاداش و تنبیه برای تربیت فرزندان خود معتقد هستید؟

چه میزان از قدرت این امر در تغییر رفتار آنها اطمینان دارید؟

چه میزان به شمولیت کاربرد این روش در تربیت فرزندی اخلاق محور، دیگر خواه و با توانایی نه گفتن معتقد هستید؟

آیا این روش را نیازمند بازبینی مجدد و آسیب شناسی دقیقتری می دانید؟

تلاشم این است زوایای پنهان این نوع از تعامل را باز نموده و روشی جایگزین برای کاشت نهال خُلقیات مثبت در فرزندان تبیین کنم. اینکه چطور میتوان در فرزند بدون استفاده از حربه های ناکارآمد تنبیه و پاداش، انگیزه­های مثبت و منفی فعالیت ها را شناسائی کرد. این مقاله برداشتی آزاد از کتاب Punished by Rewards  با نام فارسی شده­ی نه تنبیه و نه پاداش اثر الفی کهن است.

تصور و انتظار ما از دادن پاداش و تنبیه نمودن چیست؟

تصور کنید از فرزند 10ساله تان درخواست دارید که پس از صرف شام زیر میز و اطراف آنرا با جاروی دستی تمیز کند. در بارهای اول با تمجید و قربان صدقه رفتن این امر اتفاق می افتد. بارهای بعدی او از این کار سرباز زده و تلاش می­کند به نحوی از زیر بار مسئولیت آن در برود. حال تصور کنید زمانی که پس از صرف حوصله هنوز نتوانسته­اید او را متقاعد کنید که کاری که از او خواسته­اید انجام دهد، تبیین یک روش تنبیهی بتواند او را نسبت به انجام این کار متقاعد کند.

به او می گویید در صورتی که این کار را انجام ندهی، از سینمای آخر هفته خبری نیست، یا از وقت گذرانی با همسالانش در آخر هفته محروم است و یا دیگر کتاب مورد علاقه اش را شبها برایش نمی خوانید. چه اتفاقی افتاد؟

شاید چند روزی حتی به اندازه 1 هفته به جهت نگرانی از تنبیه ها، امر شما را اطاعت کند اما هنوز این موضوع برایش درونی نشده و شما هنوز مجبورید او را برای انجام مسئولیتش بارها فرابخوانید.

حال تصور کنید اقدام دیگری برای مجاب کردن او به انجام امر دلخواهتان انتخاب می کنید.

به او وعده می دهید که اگر به مدت 1 هفته این کار انجام شود، آخر هفته می تواند منتظر طبخ غذای مورد علاقه اش، رفتن به سینما یا خرید یک اسباب بازی باشد. او با این وعده در شروع هفته، با عزم خاصی کاری که به آن علاقه ندارد ولی برای انجامش پاداشی نسبتا وسوسه انگیز به او داده شده را انجام می دهد. اما باز در ادامه از او بهانه هایی را می شنوید و نمی توانید باز او را متقاعد کنید که مسئولیت کاری که به او سپرده شده را بپذیرد. او هنوز متقاعد نشده که این کار می تواند به نفع او نیز باشد و ضرورتش را درک نمی کند.

اجبار والدین برای تطمیع فرزندان به انجام کارهایی که آنها به صلاحشان میدانند، اصل موضوعی است که همیشه والدین همیشه در انجام آن بسیار اصرار ورزیده و گاهی حتی بدون هیچ پرسشی از سوی فرزند علاقه دارند که او آنرا اجرا کنند. گویی فرزند که شیئ بی جان و فاقد شعور انسانی است و باید در هر صورت آنچه که والدین صلاح می­دانند را درک و اجرا کند.

آنچه که برای فرزند در وهله ی اول مهم است چرائی موضوع است.

چرا باید دعواهایش را با برادر و یا دوستش بدون رسیدن به نتیجه خاتمه بدهد؟

چرا باید کمتر تلویزیون نگاه کنم و بیشتر کتاب بخوانم؟

چرا باید زیر میز ناهارخوری را جارو کنم؟

چرا باید تکالیفم را به موقع انجام دهم؟

چرا باید اصلا تکالیف را انجام دهم؟

چرا باید اتاقم را مرتب کنم؟

این چراها و تنها بیان دلیل آنچه والدین می­دانند درست است برای فرزند حجت و شاخص مهمی برای سنجش انجام و یا عدم انجام کارهای مدنظر نیست. مزیتی که قرار است از انجام دستورها اتفاق بیفتد روشن نیست و روشن نبودن این مزیت چراغ خلاقیت را نیز در فرزند به مرور خاموش می نماید.

چرا پاداش تنبیه دیگری است؟

زمانی که از پاداش برای اجبار شخص به انجام و یا عدم انجام کاری استفاده می­کنیم به نوعی از پاداش برای تنبیه ملایم و لطیفی استفاده کرده­ایم. پاداش صرفا انگیزه­ی درونی فرد را از بین برده و برای آنچه مورد هدف والد و یا مربی است هدفگذاری شده است. اگر هنوز به مزایای پاداش فکر می کنید و آنرا مهم و مفید در مسیر تربیت می­دانید تا ادامه مقاله همراهم باشید.

چه مواقعی از پاداش و تنبیه استفاده می کنیم؟

به زمان هایی که از این حربه ها استفاده می­کنید دقت کنید. دقیقا زمان هایی به پاداش فکر می کنید که دیگر هیچ راهی برای کنترل کردن او ندارید و این دستاویزها می تواند تا حدودی او را برای کاری که مدنظر شماست رهنمون کند.

آیا به راه های جایگزین اندیشیده اید؟

چطور می توان انگیزه هایی را در کودک پرورش دهیم که میل به انجام کارهای خوب و بد در او نهادینه شود؟

گام اول

در گام اول سعی کنید برای همیشه از جملات اگر ... کار رو انجام بدی برات ... میخرم ، و یا اگه دست از این کار نکشی، خونه رسیدیم از تلویزیون خبری نیست بکشید.

دست کشیدن شما از این جملات معانی زیادی می تواند برای خودتان و فرزندتان داشته باشد. نوع تربیت شما با کنار گذاشتن این جملات از روی سکه­ای به روی دیگر سکه رفته است و حالا این شما هستید که برای تغییر فرآیندهای معیوبی که پاداش و تنبیه فراهم می­نماید عملیاتی بزرگ را آغاز کرده­اید.

جمله­های ما از اگر .. آنگاه... به چه جمله هایی میتواند تبدیل شود؟

هر زمانی که قرار شد به اگر روی بیاورید لحظه ای مکث کنید و از ابتدا به جمله ای در حال اداکردنش بودید دقت کنید.

اگرها از خطاب قراردادن فرزندتان است متوقف و آنها را به سمت خود متمایل کنید.

اگر به فرزندم وعده ای برای انجام کار دلخواهم بدهم او هیچگاه برای انجام آن کار انگیزه ای درونی نخواهد داشت.

پس می توان در گام اول روشن و واضح اعلام کرد که مخاطب همه اگرها زین پس خودتان هستید نه فرزندتان

گام دوم

به فعالیت و کاری که از او می­خواهید انجام دهد و یا انجام ندهد دقت کنید. به این موضوع دقت کنید که چه میزان همکاری از سمت خود او در این موضوع وجود دارد. گاهی درخواست های ما صرفا از روی صلاحدید ماست و خواسته و میل فرزندمان در آن فعالیت اهمیت چندانی ندارد.

به این سوال فکر کنید: چه میزان از خواسته های ریز و درشت ما از راستای خواسته­های فرزندمان است؟

و آیا این خواسته­ها به نوعی کنترل کردن بیرونی او در همه مسائلی که خود می­تواند آنرا حل کند نیست؟

زمانی که توانستید مخاطب خود را در گام اول تغییر دهید حتما خواهید توانست برای انجام کارهای مفید از او چاشنی همکاری را اضافه کنید. برای ایجاد انگیزه­ی درونی در آنها و استفاده از اهرم همکاری، او این فرصت را می­یابد که خود تصمیم گیرنده باشد.

اهرم همکاری گاه می تواند به نتایجی ناگوار هم دچار شود اما اگر خود را برای سرانجامی ناخواسته آماده کرده باشید در آن لحظه، چراغ مهارت مدیریت بحران را نیز روشن کرده اید.

بنابراین بنای انجام امور را در ایجاد حس همکاری و قبول مسئولیت قرار دهید.

 

بنابراین می توان درگام دوم روشن و واضح اعلام کرد که درخواست همکاری کردن در کارهای مدنظرتان در اولویت است نه دستور به انجام آنها دادن.

گام سوم

در ایجاد فرصت های سوال پرسیدن و جستجو آنها را رها کنید و فورا هرآنچه را می دانید در اختیارش قرار ندهید. امکان سوال پرسیدن مجدد از سوال خودش را برای خود محفوظ بدارید و حتی اگر سوالی هم ندارید نظر خودش را در زمینه سوال از او جویا شوید. بگذارید در بعضی موارد با وجودی که می دانید کاری که انجام می دهد اشتباه است و نظر شما را در آن جویا می­شود آنرا تا حدودی تجربه کند و مسئولیت اشتباه رخ داده را بر عهده بگیرد.

فرزندان ما به دلیل نوعی از تربیت که مدتهاست بسیار رواج یافته است در بسیاری از امور با عدم اطمینان به خود مواجه هستند. گاهی که بند کفش فرزند 10 ساله تان را می­بندید به این موضوع فکر کنید شما در 10 سالگی از چه میزان توانایی برخوردار بودید که اکنون آنها نیستند. ما فرمان زندگی آنها را در دست خود گرفته­ایم و به هیچ قیمتی حاضر نیستیم فرمان را به او بسپاریم. زمانی که فرمان زندگی خود را در دست گرفتیم چه میزان فرصت انتخاب­های اشتباه و قبول مسئولیت آنرا در خود ایجاد می کردیم.

زمانی که فرمان زندگی او دست ماست، مسئولیت برخورد او با جدول های خیابان زندگی اش هم بر عهده ماست.

 

بنابراین می توان درگام سوم روشن و واضح اعلام کرد که به فرمان زندگی اش دست نزنید و فرصت خطا، اشتباه و مواجه شدن با آن ها را به خودش واگذار کنید.

آیا چرخه پاداش و تنبیه پایان پذیر است؟

با کمی دقت می توان به این نتیجه رسید که جواب سوال بالا منفی است. این چرخه هیچگاه پایان پذیر نیست و تا زمانی که سرلوحه­ی ایجاد خلقیات مثبت پاداش های کلامی و مادی و توقف انجام فعالیت­های منفی تهدید و تنبیه باشد، این چرخه همچنان ادامه داشته و بدون لحظه­ای توقف تمام معادلات ایجاد انگیزه­های درونی را برهم می­زند

حال به چرخه­ای معیوب اشاره می کنم که سالها نتوانسته است فرهنگ کتابخواهی را در میان نوجوانان جا انداخته و آنها را به مطالعه علاقه مند کند و هنوز هم این چرخه ادامه دارد.

 

به این پویش ها دقت کنید. انتهای همه آنها جوایزی را علاوه بر مزیت های کتاب عنوان می کند که تصور عمومی بر این است که می تواند اثربخش و تاثیرگذار باشد. البته در جهت خریدِ بیشترِ کتاب و نه در جهت افزایش اطلاعات عمومی و گسترش فرهنگ کتابخوانی! تمرکز اساسی ما در این موارد به پاسخ دادن سوالات است و مطلبی که به  سرعت و برای پاسخگویی به یک شبه امتحان خوانده ایم در مدت زمان کوتاهی از ذهن ما خارج می شود.

یکی از نکات تبلیغ نویسی این است که پیام آخر یک تبلیغ گیراتر و اثرگذاتر باشد و یا حتی به شکلی ماندگارتر در ذهن مخاطب تبادر شود. پیام آخر این پویشها همان تشویق به شرکت برای بردن در قرعه کشی های 10،20 و یا 50 میلیونی است که به واقع مشخص نیست حتی در پویش های گذشته برنده ها چه اشخاصی بوده اند!!

آنچه که در ذهن کودکان و نوجوانان می ماند پاداشی است که ممکن است به او رسیده شود و نه مزیتی که قرار است به او از خواندن، کشف کردن و درک کتاب بدست آورد. به واقع این مزیت در این پویش ها به نوعی مغفول مانده و اثر پاداش در آنها بیشتر از هر مزیت دیگری نمایان می شود.

حال پویش را وارونه نموده تا هدف اصلی محقق شود:

1.کتابهای مدنظر را بدون هزینه ی کتاب و تنها با هزینه ی پست به نشانی اشخاص متقاضی بفرستید.

2.از آنها بخواهید تا در زمینه ی کتاب نقدی بنویسند، خلاصه ای از فهم خود و به زبان خود بنویسند، غلطهای املائی را یادداشت کنند و برای نشانی ناشر ارسال کنند.

3.در صورتی که تمایل داشتند نتیجه­ی نقد ویا خلاصه را دریافت کنند، فیش واریزی مبلغ کتاب را همراه مطلب خود ارسال کنند.

چه تعداد علاقه دارند که پس از خواندن کتابها نقدی بر کتاب بنویسند، به غلط های املایی  و ویراستاری توجه کنند. آنرا کامل بررسی کرده و برای ناشر ارسال کنند. بدون تبیین هیچ جایزه ای می توان انتظار داشت عده ی کثیری تمایل دارند که در این طرح شرکت کرده، نظرات خود را ثبت و از آنها بازخورد بگیرند. علاقه به بازخورد می تواند عده ی زیادی را به پرداخت هزینه کتابی که تنها برای افزایش آگاهی آنرا خوانده و بررسی کرده اند، متمایل می کند.

حال این پویش را می توان کمی بیشتر بسط داد.

1.نوجوانان علاقه مند به نقد و خلاصه نویسی را در شبکه های اجتماعی به همدیگر متصل نمود

2.جلسات کتابخوانی و بررسی کتاب ترتیب داد.

3.طرح ها را همراه با کتابهایی جذاب و اثرگذار پیش برد.

 و در کنار همه ی این فعالیت ها را به آنها این فرصت را داد که خود عهده دار این پویشها، انتخاب کتابها و متصل نمودن هم سن و سالان خود از طریق شبکه های اجتماعی باشند.

در پایان آنچه که در این مقاله کوشیدم به آن اشاره کنم کم اثر نمودن و در واقع حذف نمودن راههای ساده ی استفاده از پاداش و تنبیه در تعاملات و خواسته های ما از فرزندان مان است. آنچه در روابط به دنبالش هستیم اختیاری است که طرفین در قبل، حین و بعد از تشکیل رابطه دارند و زمانی که اختیار آنها در انجام یا عدم انجام عملی در رابطه ی والد فرزندی برقرار باشد می توان امیدوار که علاوه بر روشن نمودن چراغ خلاقیت در آنها، انگیزه های درونی شان نیز در امور بالاتر رود.

نظرات کاربران
ارسال نظر
بهزاد  راد
شما هم دیدگاه، تجربه یا سوالتان را بنویسید