من کوچ هستم یا مدرس؟

  • 2 سال پیش
  • مقاله‌های کوچ‌ها
  • 8 دیدگاه
  • 363
من کوچ هستم یا مدرس؟

از آنجائی که کلماتی همچون کوچینگ، منتورینگ، مشاوره و تدریس می‌توانند زمینه‌های مشابهی داشته باشند، شاید این سؤال ذهن بسیاری از افراد را به خود مشغول کند که آیا تفاوتی اساسی میان تدریس، مدرس بودن و کوچینگ وجود دارد؟ آیا می‌توان تفاوتی چنان عمیق و متفاوت یافت که افراد را قادر نماید تا هر یک به سبکی متفاوت به هرکدام از این رویکردها بپردازند و مسیر انتخابی خود را پیش گیرند؟
در این مقاله سعی بر آن شده است تا تفاوت‌های عمدهٔ میان تدریس و کوچینگ نمایان گردد و همچنین این سؤال پاسخ داده شود که آیا هر یک از رویکردها می‌تواند بر دیگری برتری داشته باشد؟

 

تفاوت میان کوچینگ و تدریس
تفاوت اساسی میان کوچینگ و تدریس در این نکته نهفته است که کوچینگ امری است چندبعدی و دوره‌ای و تکرارشونده که سعی در بیرون کشیدن بُعدی منحصربه‌فرد را دارد. درحالی‌که تدریس ارتباطی خطی است و هدفش ارائهٔ اطلاعات کاملاً جدید است که در گذشته به فرد آموزش داده نشده است. کوچ ارائهٔ دهندهٔ دانش است و آموختن را معرفی می‌کند، اما مهم‌تر از آن، بر اساس اطلاعات حقیقی، بازخورد و فیدبک ارائه نموده و همچنین تعدیلات را نسبت به آنچه وجود دارد در نظر می‌گیرد.
افرادی که کوچ و هدایت می‌شوند، دانش مبنا را در اختیار دارند و نسبت به انجام نوعی فعالیت خاص آگاهی را تا حدی کسب نموده‌اند. کوچ فرصت شکوفایی این دانش و استفاده از آن را برای کوچی‌ها، به روش‌های مختلف فراهم می‌آورد. در کوچینگ، اتمسفر برقرار در جلسات، میزان رسمیت کمتری داشته، وسعت مطالب در آن بیشتر است و مطالب به‌صورت خودجوش مطرح می‌شوند. موضوعات در این سبک از کار می‌توانند شخصی‌سازی شوند و مثال‌هایی از دنیای حقیقی در آن کاربرد دارد.
از سویی دیگر، یک مدرس، مباحث و ایده‌های جدید را به افرادی معرفی می‌نماید که گویی دانشی قبلی را در زمینه‌های مورد تدریس ندارند. مدرس در این شرایط با لوحی سفید و خالی مواجه است. شرایط برای درکی مبنایی فراهم می‌شود. اتمسفر برقرار در جلسات رسمیت بیشتری از کوچینگ داشته و زمان کلاس‌ها از پیش مشخص است. معمولاً دانش پیشین برای تدریس موردنیاز نیست.
اینکه برای یک جامعهٔ آموزشی کدام نقش اهمیت بیشتری داشته باشد و یا افراد را با کدام عنوان می‌توان مورد خطاب قرار داد، شاید تغییرات زیادی را حاصل نکند. نقش این افراد و میزان یاری‌ای که به دیگر افراد می‌رسانند می‌توانند تعیین‌کننده باشد و نه عناوینشان. کوچ‌ها افرادی هستند که زمان خود را وقف موفقیت دیگران کرده‌اند. اما درجایی افراد می‌بایست یکی از این عناوین را برای غلبهٔ بیشتر بر آنچه از خود انتظار دارند و آنچه دیگر افراد از آنان انتظار دارند برگزینند. آیا قرار خواهد بود تا به تعداد زیادی از دانش آموزان تدریس کنند؟ و یا بخش کوچکی از افراد را کوچ کنند؟
حقیقت این است که هر مدرس، پتانسیل کوچ شدن را داراست و به‌طورقطع در روند تدریسشان به دانش‌آموزانی با تعداد بالا، تعداد اندکی را نیز کوچ کرده‌اند.

 

ارتباط کوچ – مدرس
مدرسین و کوچ‌ها برای انجام مأموریت می‌بایست رابطهٔ بسیار خوشایندی با یکدیگر داشته باشند. در جهت داشتن چنین رابطه‌ای، می‌بایست به یکدیگر اطمینان کنند، به توافقات همکاری یکدیگر پایبند باشند، و مواردی را که برای انجامش قدم گذارده‌اند به‌درستی روشن و تعریف نمایند.
مدرسان نباید برای جلسات کوچینگ اجباری داشته باشند، بلکه اهداف کوچینگ باید برایشان کاملاً روشن و شفاف شده باشد. همانطور که اصول ایجاب می‌کند، کوچ‌ها نیز باید انتظار فعالیت فعالانهٔ مدرسان را در فعالیت‌های کوچینگ داشته باشند و اهدافشان از انجام این‌گونه فعالیت‌ها مشخص‌شده باشد.
هدف کوچ نیز ایجاد ارتباطی بر مبنای اعتماد و همکاری است تا شنیده‌ها به‌صورت فعالانه صورت پذیرد و نیاز مدرسین دیده شود و اهداف شخصی، اهداف مربوط به مدرسه و همچنین اهداف مربوط به منطقه‌شان در جلسات کوچینگ مورد هدف قرار گیرد.

 

خدماتی که کوچ‌ها می‌توانند ارائه دهند
 آنچه کوچ‌ها می‌توانند فراهم آورند و میزان حضور کوچ‌ها به اهداف برنامه و نیز پارامترهای آن بستگی دارد. برای مثال، اگر منطقه‌ای نیاز به کوچ آموزش و متخصص دوره‌های آموزشی یا تسهیلگر آموزش دارد، کوچ می‌بایست نیازمندی‌های مربوطه را فراهم آورد. بنابراین کوچِ داده‌ها و اطلاعات می‌توانند با مدرسین به‌صورت فردبه‌فرد و یا گروهی ملاقات نموده و اطلاعات دانش آموزان را تحلیل نموده و به مدیر مدرسه در تسهیل جلسات موفقیت‌های مدرسه، میزان مشارکت‌های آن، خصوصیات جمعیت شناختی، دریافت‌ها و مواردی از این قبیل، یاری رساند.
کوچ‌ها می‌توانند روش‌های متفاوتی را برای ارتباط با مدرسان به‌کارگیرند. برخی از کوچ‌ها، روش‌های الکترونیک را در پیش گرفته‌اند و برخی دیگر نیز توصیفات و بروشورهای تک‌برگی را ترجیح می‌دهند. برخی روش‌ها خلاقانه هستند و برخی دیگر روشی ساده‌تر را پیش گرفته‌اند. سپس کوچ‌ها به‌صورت دوره‌ای، گزارش‌های کارکرد خود را ارائه می‌نمایند.

 

نتیجه‌گیری
کوچینگ یا تدریس؟ کدام بر دیگری ارجحیت دارد؟
جواب، ترکیبی از این دو است و بسته به موقعیت می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. در حقیقت اگر بتوان تعادلی میان این دو برقرار نمود و از ترکیبی از تدریس و کوچینگ استفاده کرد می‌توان به نتایج بسیار بهتر و مؤثرتری دست یافت. درنهایت، نقش‌های ما به‌واسطهٔ عملکردهای ما تعیین می‌شوند. آنچه ما انجام می‌دهیم ما را به آنچه هستیم تغییر می‌دهد. به‌عنوان افرادی که بخشی از یک جامعهٔ بزرگ‌تر هستیم، مطمئناً مثمر ثمر خواهد بود اگر بخشی از زمان خود را برای موفقیت دیگری سرمایه‌گذاری کنیم، درنهایت خط میان تدریس و کوچینگ، در نوع ارتباط مدرس و کوچ با دانش‌آموز نهفته است.

نویسنده: سرکار خانم آمنه درویش زاده از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفه‌ای ویدان
 

 

نظرات کاربران
ارسال نظر
شما هم دیدگاه، تجربه یا سوالتان را بنویسید