کوچینگ مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا
- 2 سال پیش
- مقالههای کوچها
- 8 دیدگاه
- 329
کوچینگ چیست؟
کوچینگ، یعنی آزاد کردن توانمندیهای بالقوهٔ انسانها، یک همکاری و مشارکت بین کوچ و مُراجع است که با برانگیختن مُراجع به اندیشیدن و خلاقیت، او را ترغیب میکند تا تواناییهای شخصی و حرفهای خود را به اوج برساند.
کوچ، بهجای آموختن به افراد به آنها کمک میکند خودشان یاد بگیرند.
آیا کوچینگ اثربخش است؟
افزایش رضایت شغلی، فراهم شدن امکان دستیابی به اهداف، ارتقاء سلامت، بهبود کیفیت ارتباط، تقویت تفکر راهکار محور، افزایش خودآگاهی، افزایش عملکرد شغلی، تمرکز روی مرکز کنترل درونی، بهبود توانایی مدیریت استرس، کاهش اضطراب، ارتقاء تابآوری، افزایش بهرهوری، پذیرش رفتارها و فضاهای جدید و افزایش انعطافپذیری مدیریتی صرفاً نمونههایی از دستاوردهای کوچینگ شمرده شدهاند.
به چه کسی کوچ میگویند؟
آیا شما شخص مردمی هستید؟ آیا شما عاشق ایجاد انگیزه در افراد و دیدن موفقیت آنها هستید؟ اگر اینطور است ممکن است که بخواهید یک کوچ (Coach) شوید.
کوچ کسی است که با دانشآموزان یا با مشتریان یا کارکنان بزرگسال کار میکند تا آنها را برای انجام هر کاری آماده کند از اوج گرفتن در ورزشهای تفریحی یا حرفهای تا ایجاد مهارتهایی که به فرد کمک میکند تا به اهداف زندگی و شغلی دست پیدا کند.
کوچینگ زندگی (Life Coaching)
کوچینگ زندگی بر رشد فرد تمرکز دارد و میتواند شامل روانشناسی، علوم اعصاب جامعهشناسی، رشد بزرگسالان و رشد شغلی باشد. بهعبارتدیگر، وجهی است که بر چگونگی زندگی یک انسان و تحقق خواستهها و رؤیاهای شخصی خود تأثیر میگذارد. کوچینگ زندگی میتواند تقریباً در هر جنبه از زندگی افراد، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفهای به او کمک کند.
اغلب اوقات خدمات یک مربی زندگی برای کمک به خانواده یا کمک به رابطه موردنیاز است. در دنیای امروزی، استرس ناشی از کار همراه با نگرانیهای مالی به این معنی که زوجهای جوان وقت کمتری برای یکدیگر دارند و این بهشدت بر زندگی آنها تأثیر گذاشته است و بهنوبه خود باعث ایجاد فشار در روابط میشود.
رابطه مربی و شخص از جنس گفتگو است یک نوع گفتگوی سقراطی
مربی (کوچ) در این رابطه بیشتر نقش تسهیلگر را بر عهده دارد و میکوشد با سؤالهای باز (که پاسخ قطعی؛ کوتاه و مشخص ندارند) خودآگاهی شخص را افزایش داده و حس پذیرش مسئولیت برای تغییر و بهبود وضعیت موجود را در او بیدار و تقویت میکند. روانشناسی مثبتگرا بهعنوان یک رشته علمی، بخش زیادی از زمان خود را صرف تفکر به روی موضوعاتی نظیر نقاط قوت شخصیت، خوشبینی، رضایت از زندگی، خوشبختی، سلامتی، قدردانی، شفقت (همراه با دلسوزی برای خود)، عزتنفس و اعتمادبهنفس، امید و ترقی میکند. به افراد کمک میشود شکوفا شوند و بهترین زندگی را داشته باشند.
مارتین سلیگمن
مارتین سلیگمن محققی است که در زمینهٔ روانشناسی تجارب زیادی کسب کرده است. تحقیق سلیگمن در دهههای ۶۰ و ۷۰ اساس نظریهٔ مشهور روانشناسی، یعنی «درماندگی آموخته شده»، قرار گرفت. این نظریه به پشتوانهٔ دههها تحقیق، توضیح میدهد که انسانها و حیوانات یاد میگیرند درمانده شوند و احساس کنند کنترلشان را روی اتفاقی که افتاده از دست دادهاند.
سلیگمن گمشدهٔ خود را در انعطافپذیری و خوشبینی آموختهشده یافت و یافتههای او اساس برنامههای انعطافپذیری است.
بعدازاینکه سلیگمن در سال ۱۹۹۸ بهعنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد، از این فرصت برای تغییر سمتوسوی این رشته استفاده کرد. او زیرمجموعهٔ جدیدی به روانشناسی افزود که بهجای نقصهای زندگی روی دادههای آن تمرکز داشت. اولین مقاله و بیانیهٔ رشتهٔ جدید، روانشناسی مثبتگرا، در سال ۲۰۰۰ توسط سلیگمن منتشر شد.
از سال ۲۰۰۰، هزاران محقق در سراسر دنیا به ندای سلیگمن برای تمرکز بیشتر روی نکات مثبت زندگی پاسخ دادند و دهها هزار تحقیق روی این پدیدهٔ مثبت انجام شد. همچنین بستری برای بهکارگیری اصول مثبت در مربیگری، آموزش، روابط، محل کار و دیگر حوزههای زندگی فراهم شد.
تحقیق و مطالعات
روانشناسی مثبتگرا نحوهٔ کنترل قدرت تغییر دید فرد را به ما میآموزد تا پتانسیل شادی در بسیاری از رفتارهای روزمرهٔ خود را به حداکثر برسانیم. مثلاً، هر یک از یافتههای زیر ایدهٔ پابرجا و راسخی در اختیار ما میگذارد تا کیفیت زندگی خود را بالا ببریم:
اگر پول خود را خرج به دست آوردن تجربه کنید، شادی بیشتری به سمتتان میآید تا اینکه آن را خرج مادیات کنید (هاول و هیل، ۲۰۰۹).
قدردانی سهم زیادی در احساس شادی در زندگی دارد. یعنی هرچه بیشتر قدردان باشیم، شادتر خواهیم بود (سلیگمن، آستین، پارک و پیترسون، ۲۰۰۵).
هورمون اکسی توسین باعث برانگیخته شدن حس اعتماد، دلسوزی و مروت بیشتر در انسانها میشود یعنی بغل کردن و نشان دادن توجه فیزیکی کمک زیادی به بهتر شدن حالتان (و حال دیگران) میکند (بارازا و زک، ۲۰۰۹).
شادی مسری است؛ کسانی که دوستان شاد دارند، احتمالاً در آینده شادتر خواهند بود (فاولر، کریستاکیس، ۲۰۰۸).
کسانی که نسبت به دیگران مهربان هستند، نهتنها سلامت بهتری دارند بلکه توسط همنوعان خود بیشتر موردپذیرش هستند (لائوس، نلسون، اوبرل، اسکونرت-ریچل و لیوبومرسکی، ۲۰۱۲).
انجام امور داوطلبانه به نفع موضوعی که به آن باور دارید، سلامتی و رضایت از زندگی را بالا میبرد و حتی ممکن است علائم افسردگی را کاهش دهد (جنکینسون، ۲۰۱۳).
کسی که پولش را خرج دیگران میکند، احساس بهتری خواهد داشت (دان، اکنین و نورتون، ۲۰۰۸).
روانشناسی مثبتگرا باعث بهتر شدن شرایط در محیط کار نیز میشود. از تحقیقات چنین برمیآید که احساس مثبت باعث بهتر شدن عملکرد کاری ما میشود.
احساس مثبت در محیط کار مسری است یعنی یک فرد یا گروه مثبت این حس را مانند موج به تمام موسسه انتقال میدهد.
اقدامات کوچک و ساده تأثیر زیادی روی شادی ما دارد یعنی نیاز نیست برای تشویق همکاران برای داشتن محیط شاد و مثبت تلاش زیادی به خرج دهید.
روانشناسی مثبت چگونه به کوچها کمک میکند تا به مراجعین خود کمک کنند؟ روانشناسی مثبت همراه با کوچینگ است. مراجعین برای طیف گسترده و متنوعی از موضوعات به دنبال کوچ هستند اما در بطن همه این موارد تمایلی عمومی برای افزایش احساس کلی شادی و خوشحالی در آنها وجود دارد.
در ابتدا هر فردی باید سؤالات زیر را از خودش بپرسد:
• چه چیزی به شما معنا میدهد؟
• چه چیزی به شما لذت میدهد؟
• چه چیزی نقطه قوت شما به شمار میرود؟
نتیجهگیری
برای درک اینکه «کوچینگ مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا دقیقاً چیست» باید در تجربیات شخصی خود تأمل کنید. به این فکر کنید که والدینتان چگونه شما را در برداشتن گامهای اول تشویق میکردند یا چگونه دوچرخه سواری، خواندن و نوشتن یا هر مهارت دیگری را به شما آموزش میدادند. کوچینگ مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا یعنی به دیگران در یافتن راهحل مشکلاتشان با تمرکز بر نقاط قوتشان و افزایش خودکارآمدی کمک کنیم تا عملکردشان بهبود یابد.
نویسنده: سرکار خانم الهام سلمان صابری از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفهای کسب و کار ویدان