مربیِ مدیران در سازمان
- 2 سال پیش
- مقالههای کوچها
- 8 دیدگاه
- 353
تعریف مدیریت:
بهکارگیری علم و هنر در هماهنگی و هدایت منابع مالی یا انسانی یا هر دو در رسیدن به هدف با حداکثر کارایی است.
مدیریت یک فرایند است که شامل این موارد میشود:
• بکار گیری اثربخش منابع مادی و انسانی
• برنامهریزی
• سازماندهی
• بهکارگیری منابع و امکانات در جهت صحیح
• هدایت و کنترل و نظارت بر اساس هدفهای از پیش تعیینشده
برخی از مهمترین تعاریف ارائهشده عبارتاند از:
o هنر انجام کار بهوسیله دیگران یا تفویض کار
o فرایندی که طی آن تصمیمگیری در سازمانها صورت میگیرد
o مجموعهای از عملیات آگاهانه و مستمر برای موفقیت یک سازمان
شش وظیفه مدیر:
• برنامهریزی و تصمیمگیری
• سازماندهی و نوآوری
• به کار گماردن
• رهبری و انگیزه دادن
• هماهنگی و ارتباط گیر
• کنترل
سبکهای مدیریت
مدیریت دموکراتیک: مدیر وظایف کارمندان و مدیران میانی را به خودشان میسپارد و به آنها اجازه خلاقیت میدهد.
مدیریت خودکامه: دیکتاتوری عمل میکند و هیچکس هیچ آزادی عمل در سازمان ندارد.
مدیریت اختیاری: مدیر یک چشمانداز و مسیر کلی برای کارکنان مشخص میکند و مابقی را به آنها میسپارد. مثلاً یک هدف و چشماندازی تا آخر ماه تعیین میکند و کاری به نحوه اجرا ندارد و خود کارمندان با هر روشی که میدانند و با خلاقیت خود آن هدف را دنبال میکنند.
انواع مدیر در سازمان:
مدیرکل:
• هماهنگی بین سایر مدیران سازمان و مدیریت فرآیندهای جامع و راهبردی،
• رهبری سازمان را به عهده دارد
• بنیانگذار سازمان یا کسبوکار
مدیر بازاریابی:
• برای افزایش فروش برنامهریزی میکند و استراتژی مینویسد
• شناسایی مخاطبان و مشتریان احتمالی
• شناسایی بهترین کانالهای فروش
• شناسایی روشهای فروش مؤثر
• شناسایی روشهای تبلیغات در برندسازی
• وظیفه جذب مخاطبان و وارد کردن به بخش فروش را به عهده دارد
• تحلیل نتایج حاصل از تبلیغات
• بررسی رفتار مشتری
• شناخت بازار
• تحلیل رقبا
مدیر استراتژیک:
• وظیفه بقاء سازمان (کنترل همه فرآیندها که منجر به بقا سازمان شود)
• برنامهریزی در مواقع حساس (مثل خطر - رکود و ...)
• رویکرد لازم برای دستیابی به اهداف خرد و کلان را مینویسد
استراتژی سازمان نقش مهمی در موفقیت سازمان دارد، (اگر سازمان را مانند بدن انسان در نظر بگیریم؛ مدیر استراتژی مانند ذهن انسان عمل میکند)
مدیر فروش:
• متقاعدسازی
• بررسی مشتری
• تغییر محصول بنا به سفارش مشتری
• مدیریت تیم فروشندگان و نظارت بر عملکرد آنها
(مدیر فروش میتواند به بخش بستهبندی و کمپینهای تبلیغاتی مشاوره بدهد)
مدیر منابع انسانی:
• استخدام کارمندان جدید
• آموزش به کارمندان و پیگیری آموزش آنها
• انتقال نظرات کارمندان به مدیران
• ارتباط با تمام اعضای سازمان
مدیر روابط عمومی:
• پل ارتباطی بین بخشهای داخلی و خارجی سازمان
• پل ارتباطی بین مشتریان و سازمان
مدیر مالی: سود-زیان-دریافتی-پرداختی-بدهی-بستانکاری-تراکنش-تبادلات مالی
در بعضی از سازمانها و شرکتها شاید نیاز به بعضی مدیران دیگر داشته باشند که اشاره میشود:
• مدیر پروژه
• مدیر فناوری اطلاعات
• مدیر تدارکات
• مدیر صنعتی
• مدیر رسانه
• مدیر دیجیتال مارکتینگ
• مدیر کنترل کیفیت
وظایف مدیران:
برنامهریزی (اصول مدیریت)
تنها وظیفهای است که همه صاحبنظران علم مدیریت، بر آن اتفاقنظر دارند.
نبود برنامهریزی آسیبهای جدی به سازمان وارد میکند.
برنامهریزی شامل:
• عملیات سازمان
• تعیین روشها
• مسیرهای دستیابی
• اجرای اقدامات لازم
• هدفگذاری و برنامهریزی مؤثر
مدیر؛ بدون داشتن هدف درواقع یا در حال واکنش به اتفاقات روزمره هست یا در حال واکنش به بحرانها هست.
مدیران علیرغم اینکه همیشه مشغول هستند فرصت کافی برای رسیدگی به وظایف دیگر ندارند بسیاری از مدیران مشغول بودن را نشانه مفید بودن میدانند.
وقتی مدیری تماموقت خود را مشغول کار کردن باشد آیا قادر است واقعیتها را ببیند و دلایل شکست یا پیشرفت نکردن کار را متوجه شود؟
در هر برنامهریزی باید یک هدف وجود داشته باشد، این هدف را چگونه متوجه میشوید؟
و چگونه ارزیابی میکنید که اصلاً این هدف، شما را بهسوی پیشرفت سوق میدهد یا نه؟
و اگر هدف را درست تشخیص داده باشید نحوه اجرای آن و ارزیابی عملکرد را چگونه پیدا میکنید؟
لذا قبل از هر چیزی پیشنهاد میکنم اهداف سازمانتان را بهدرستی تعریف کنید و برای این موضوع، از یک مربی کسبوکار کمک بگیرید تا بتوانید بهترین و بینقصترین هدف را برای سازمانتان تعیین کنید.
یک مربی کسب و کار شما را در تعین اهدافتان کمک میکند.
تابهحال به اثرات سؤال کردن توجه کردهاید؟ آیا میدانید با سؤالات مؤثر چه معجزهای در سازمانتان رخ میدهد یک مربی کسب و کار با سؤالات بجا و درست و تأملبرانگیز باعث میشود شما به مسائلی فکر کنید که تابهحال فکر نمیکردید؛ یک مربی کسب و کار باعث میشود شما نقاط کور ذهنتان را ببینید؛ یک مربی کسب و کار باعث فوران کردن ایدهها و افکار جدید و خلاقیتها و رسیدن به اهداف جدید برای سازمانتان میشود.
یک مدیر بعد از تعین اهداف؛ باید برای اجرایی شدن آنها به سمت برنامهریزی برود؛ آیا شما همه زوایای برنامهریزیتان را میدانید؟
یک کوچ باعث میشود شما جنبههای دیگر برنامهریزیتان را ببینید و راههای بیشتری برای برنامهریزی در اختیارتان قرار میدهد.
شما با یک برنامهریزی عالی به اهدافتان میرسید پس برنامهریزی مهمترین رکن وظیفه یک مدیر است؛ بنا براین برنامهریزی سازمان، یا به سمت شکست حرکت میکند یا به سمت موفقیت.
یک کوچ یا مربی برای برنامهریزی شما یک خط کش و یک مقیاس قرار میدهد و شما بهراحتی میتوانید میزانِ درستیِ حرکت خود در مسیر را، اندازهگیری کنید و متوجه خطاها و پیشرفتهایتان بشوید.
هرجومرج در سازمان
آیا شما هم با این قضیه که هرکدام از بخشهای سازمان راه خود را میرود و رویه منسجمی بین واحدهای مختلف نیست، دستبهگریبانید؟
اگر در سازمان شما، واحدهای مختلف با هم همسو نیستند، فکر میکنید چگونه حل میشود؟ و چطور باید این کار را انجام داد؟ آیا مدیران شما جزیرهای عمل میکنند؟
شما چه معیاری دارید تا متوجه جزیرهای عمل کردن آنها میشوید؟ و اگر متوجه جزیرهای عمل کردن آنها بشوید چه میکنید؟
میدانید یکی از نشانههای جزیرهای عمل کردن اینکه واحدها با هم جنگ دارند و بر اثر کارهایی که انجام ندادند یا بَد انجام دادهاند واحدها و مدیران دیگر را مقصر جلوه میدهند.
برنامهریزی مدیران در سازمان
آیا شما فکر میکنید فقط در برنامهریزی کلان نیاز به مربی و کوچ دارید؟
برای اینکه به اهداف بزرگتان برسید باید برنامهریزی روزانه، هفتگی و کوتاهمدت داشته باشید.
شما چطور برنامهریزی انجام میدهید؟ آیا برای هر اقدام و برنامهای که میچینید از خودتان در مورد اینکه اصلاً چرا باید این کار را انجام دهید سؤال میپرسید؟
اگر از آن دسته از مدیران هستید که خیلی از خود سؤال میپرسید و به تکتک سؤالات جواب میدهید به شما تبریک میگم ولی باید بدانید که تازه شما یک قدم به جلو برداشتهاید.
و اگر شما جزو آن دسته از مدیران نیستید که زیاد از خودتان سؤال بپرسید نگران نباشید این مشکل قابلحل است؛ یک کوچ کسب و کار میتواند مشکل شما را حل کند.
آیا فکر نمیکنید علت موفقیت و شکست از همین برنامهها و اقدامات کوچک و روزانه شروع میشود؟
آیا شما فکر نمیکنید با برنامهریزی روزانه و موفقیتهای کوچک تبدیل به یک سازمان عالی میشوید؟
پس برای رسیدن به اهداف عالی باید یک مربی و کوچ کسب و کار در کنار خود داشته باشید.
و در پایان:
شاید تابهحال اسم کوچ یا مربی کسب و کار را نشنیده باشید زیاد این موضوع اهمیت ندارد موضوعی که اهمیت دارد این است که شما باید در مورد کارتان و سازمانتان با خود روراست باشید و واقعاً دنبال این سؤال باشید که من با سازمان خود میخواهم چه کنم؟ من بهعنوان مدیر کار خودم، سازمانم را تا کجا میخواهم پیش ببرم؟ اهداف سازمانی من چیست؟ و بعد از اینکه با خود به این سؤالات جواب دادید شاید به این نتیجه برسید که واقعاً برای بزرگ شدن سازمانتان نیاز به مشاور کسب و کار و کوچ بیزینس (مربی کسب و کار) دارید.
در دنیای امروز رقابت بر سر برندها نیست؛ بلکه رقابت بر سر مدیران و مدیریت صحیح است.
نویسنده: جناب آقای مهرداد احمدزاده از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفهای کسب و کار ویدان