تولید و کوچینگ، توسعهی پایدار
- 2 سال پیش
- مقالههای کوچها
- 8 دیدگاه
- 359
در این مقاله میخواهم به مشکلات کشاورزی و کسب و کار بپردازم و اهمیت کوچینگ در این زمینه همراه با روند عملی بررسیشده را توضیح دهم.
کوچینگ چیست؟
طبق تعاریف و مصادیقی که برای کوچینگ ارائه شده، میتوان مختصر به آزاد کردن توانمندی بالقوه انسانها اشاره کرد که در این فرایند کوچ کمک میکند کوچی نسبت به داشتهها و دانستههای درون خود آگاهی پیدا کند و برای رشد و توسعه و موفقیت خود تلاش کند. در کوچینگ یک همکاری و مشارکت بین کوچ و مراجع است که با سؤالهای باز به برانگیختن مراجع به اندیشیدن و خلاقیت ترغیب شده تا تواناییهایی شخصی و حرفهای خود را به اوج خود برساند.
در این مقاله به کوچینگ کسب و کار اشاره دارم که به معنای توسعهی کسب و کار از طریق کوچینگ است که همراه مهارتهای کوچینگ و تجربیات کسب و کاری، لازمه پیشرفت و توسعه است. من به دلیل اینکه یک کارآفرین در حوزه تولید هستم و دغدغهای در حوزه سلامت مصرفکننده از طریق ارگانیک بودن محصول و سلامت روانی تولیدکننده دارم، وارد حوزه کوچینگ شدهام.
با توجه به مطالب گفتهشده در این مقاله میخواهم در حوزههای:
• تولید محصول، کارآفرینی، توسعهی کار و جذب نیروی کار
• ذهنیت کشاورز
• توسعهی فروش و صادرات
• فرآوری و تبدیل
صحبت کنم و اهمیت کوچینگ در این فرآیند را توضیح دهم.
طبق تحقیقات و بررسیهایی که طی سالهای اخیر صورت گرفته و روندی راهنما گرایانه برای تولیدکننده برای حرکت به سمت رویدادهای جدید و نگرشی تازه و تولید محصولات سالم و ارگانیک، یک نظرسنجی از افراد در بخشهای مختلف صورت گرفت و فاکتورهایی در نظر گرفته را بررسی کردم. در این مسیر به این آگاهی دست پیدا کردم که در حل نیازها و ایجاد انگیزه و تبدیل تفکر قدیمی به تفکر نو و جهانی در این زمان با کسب مهارتهای کوچینگ رسالتم را در زمینهٔ نگرشی تازه در ذهن تولیدکننده، عملی کنم.
پارامترهایی که بررسی شد:
1. مقاومت تولیدکننده، به علت تخریب انگیزه و شکستهای پیدرپی به علت تفکر قدیمی
2. بازدهی محصول: تلاش تولیدکننده برای بالا بردن کمیت بهجای کیفیت
3. ضعف ارائه محصول: آگاهی کم از بازاریابی، فروش، عرضه مناسب و رعایت استانداردهای بهداشتی و جهانی
● سؤالات مطرحشده درزمینهٔ دغدغه و مقاومت ذهنی کوچ
کوچ: چه دغدغههایی دارید؟
مراجع:
چه محصولی کشت کنم؟
هر محصولی میکاریم ضرر میدهیم.
همه سود نصیب دلال میشود.
نمیتوانیم محصول را انبار و نگهداری کنیم و....
●سؤالات در زمینهٔ بازدهی محصول:
کوچ:
1. آیا کمیت بیشتر اهمیت دارد یا کیفیت؟
2. بهتر نیست بجای اینکه ۱۰۰ کیلو محصول را با قیمت کیلویی ۱۰۰۰ تومان بفروشی، ۷۰ کیلو را با قیمت کیلویی ۲۰۰۰ تومان بفروشی؟
3. به نظر شما محصولاتتان را به استاندارد صادرات برسانید، سود بیشتری نمیکنید؟
بعد از چندین جلسه، نتیجه تمام جلسات کوچینگ و مقاومت ذهنی در ابتدا نتیجهای که حاصل شد در درجهٔ اول یک شور و اشتیاق دوباره شکل گرفت و جرقهای در ذهن تمامی مراجعین هم از لحاظ انگیزه و حس درونی و هم صادرات محصول شکل گرفت.
سؤال بعد:
به نظر شما و با توجه به تجربیاتتان چه محصولاتی شما را خاص میکند؟
در جلسه سوم پیشنهاد تولید ارگانیک و استانداردهای صادرات موجب شد همه به برنامهریزی و مشاوره با متخصص ترغیب شده و اقدام کردند.
● درزمینهٔ توزیع و عرضه محصول سؤالات زیر مطرح شد.
1. محصولتان را به چه کسی میدهید؟
2. چطور قیمتگذاری میشود؟
3. چطور پول به شما پرداخت میشود؟
4. بهتر نیست مدیریت فروش و بازاریابی دست خودتان باشد؟
نتیجه جلسات کوچینگ در جلسات اول تا چهارم بیشترین مقاومتها بر موارد زیر بود
• ما باید همان محصولات همیشگی خودمان را کشت کنیم.
• ما تجربهٔ کشت همین محصولات را داریم و چیز دیگری نمیتوانیم بکاریم
• آب کافی برای کشت محصول نداریم.
• دلالها را باید کم کنیم.
• جهاد کشاورزی راهکاری ارائه بدهد که تناژ محصول بالا برود و ضرر کمتر بدهیم.
• همین کشور خودمان پول محصولات ما را نمیدهند وای به خارج از کشور
• سر زمین کشاورزی محصول ما را بخرند بهتر است، دیگر مخارج دیگر نداریم.
• اختیاری نداریم که قیمت بزاریم.
• و هزاران یاس و ناامیدی دیگر
از جلسات چهارم به بعد...
• ذهنیت مراجع:
• یعنی امکانش هست بهجز محصولات قدیمی محصول دیگر بکاریم؟
• تجربهای نداریم چطور و از کی کمک بگیریم؟
• اگر کیفیت محصولمان خوب شود میخرند؟
• چه استانداردهایی را باید رعایت کنیم؟
• چطور باید بازاریابی کنیم؟
• به چه کسی باید بفروشیم؟
• نیاز به بستهبندی هم هست؟
• سموم ارگانیک از کجا باید تهیه کنیم؟
• دوره کارنس چیه؟
و اما معجزه کوچینگ
طبق سالها فعالیت نکته کلیدی که کشف شد این بود!
تا زمانی که مشاوره میدادیم و راهنمایی میکردیم برای توسعه کار و محصول کشاورز مقاومت شدید نشان میدادند و میگفتند شما لازم نیست به ما یاد بدهید، ما بعد یک عمر کشاورزی خودمان نمیدو نیم چه باید بکنیم؟ و...
ولی مهارت کوچینگ بسیار عالی بود و با سؤالهایی که مطرح کردیم و بدون هیچگونه قضاوت و راهحل، ذهن همه درگیر شد و اکثراً بعد از ماهها درگیرشدن با ذهن خودشان با یک شور و اشتیاق بسیار عالی مراجعه کرده و هزاران سؤال پیشآمده بود که چطور؟ چگونه؟ و با چه کسی؟
با سؤالهایی برای کشف راهحل از خود مراجعین و فعال کردن ذهن مراجع تمام موضعگیریها کنار زده شد و از جلسه سوم انگیزه ایجادشده و به شکل بسیار باورنکردنی در کمترین زمان ذهنیت جدید برای خود شکل دادند.
نکته لذتبخش قضیه اینجا بود که قبلاً فقط صحبت میکردیم، توصیه میکردیم و راهحلهای علمی و تخصصی داده میشد و متأسفانه نتیجهای حاصل نمیشد ولی با روند کوچینگ و سؤالات بجا ذهن مراجع درگیر حل مسئله بود. خودشان با اشتیاق شرکت میکردند و ما از حس به وجود آمده خوشحال بودیم و در هر جلسه سؤالات جدیدی ایجاد میشد و با کمی راهنمایی و درنهایت اتمام روند کوچینگ ارجاع به کارشناس مهندسی جلسات را تمام میکردیم.
باوجوداینکه بیشتر قشر بالای ۳۵-۴۰ سال داشتند، انرژی کسب کرده و دنبال راههای جدیدی بودند.
یکی از مشکلات بارز این بود که به خاطر تعصبات قدیمیِ کشاورزان با تجربه و قدیمی، جوانها دلسرد شده بودند و همه دنبال کارهای متفرقه، مهاجرت به شهرها و مسائل بدتر اجتماعی شده بودند.
ولی با روندی که در گروه نمونه بررسی شد و اجرای تکنیکهای کوچینگ، خود بزرگترها مشتاق به اقدامات جدید شده و جوانترها رو دعوت به کار میکردند. جدا از مباحث مالی انرژی بسیاری ایجاد شد و انگیزه مثبتی شکل گرفت.
شاید بارها از زبان بزرگترها شنیده باشیم که این دختر یا پسر با دو کلاس سواد آمده کار یاد من بده و امثال اینها که انگیزه جوانها را تخریب میکرد، ولی بعد از جلسات ششم و هفتم بزرگترها به جوانترها پیشنهاد میدادند که گوش بدهیم ببینیم چه کار باید انجام بدهیم، یا شما بروید بالای سر کار، شما شور و انرژیتان بیشتر است و....
این نمونهای از رشد و پیشرفتی بود که مهارت کوچینگ به وجود آورد و با سؤالات مؤثر موجب ترغیب و تشویق و تغییر در روند کار و ذهن تولیدکننده شد.
تمامی این مباحث با فرهنگسازی کوچینگ و ارائه مهارتهای کوچینگی توسط افراد متخصص اعم ازکوچ بازاریابی، کوچ توسعه فردی، کوچ فروش، بیزینس کوچ، منتور و ... که بخش بخش این رسالت رو باید به عهده بگیرند تا شرایط ایده آل برای اکثریت قشر جامعه در کنار رفاه عمومی، حس و حال و انگیزه در جامعه به وجود آورند.
شاید خیلی شنیده باشیم سالی که کشاورز سود میکند و در رفاه است همهٔ قشرها سود بهتری دارند و پول بیشتری در جامعه در گردش است. درست است چون بیشتری پتانسیل اقتصادی کشور ما بر مبنای تولید و کشاورزی ست.
نیازها
• توسعه فردی تولیدکننده و ایجاد انگیزه و هدایت ذهن قدیمی به نگرشی جدید
• توسعهٔ کسب و کار
• توسعهٔ بازاریابی، فروش، ارائه محصول، استانداردها
نقش یک کوچینگ در مرحله اول کشف و شناخت نیاز و کمک به توسعه فرهنگ کوچینگ است تا همگان از علم کوچینگ اطلاع پیدا کنند و به دنبال یک کوچ در حوزه موردنظر خودشان باشند.
طبق تحقیقات و بررسیها حدوداً ۸۵٪ چرخهٔ مملکت و مردم ایران از تولیدات کشاورزی بهطور مستقیم و غیرمستقیم تأثیر میگیرند.
چالشها و نیازهایی وجود دارد:
بزرگترین چالش و بحران در ایران کمبود شدید آب است که باید برنامهریزی برای استفاده بهینه از آب و بهرهوری حداکثری انجام شود.
به دلیل اینکه قشر بزرگی از جامعه رو کشاورزان و نیروی انسانی فعال در این حوزه در برمیگیرد با راهنمایی و هدایت تولید، رفاه قشری که در این حوزه فعالیت میکنند بهتر میشود.
مهمترین چالش ارائه محصولات تولیدشده، فروش، بازاریابی و ایجاد استانداردهای جهانی است و چون بیشترین منابع، زمان، نیروی انسانی، تجهیزات و ...در حوزه تولید قرار میگیرند. باید موردتوجه قرارگرفته شود تا محصول تولیدشده به بهترین شکل ارائه شود.
واسطههای پیدا و پنهان: تولیدکنندهها به خاطر نداشتن مهارت کافی و وجود دلالها محصولات تولیدشده با قیمتهای ناچیز توسط دلالها خریداری شده و با قیمتهایی چندین برابر در بازار عرضه میگردد که هم مصرفکننده و هم تولیدکننده متضرر میشود و در این میان سود به دست دلال میرسد و تولیدکنندهای شکستخورده بهجا میماند، درحالیکه این امکان هست که با فرهنگ کوچینگ سود مناسب به دست آمده بهتر نصیب تولیدکننده بشود، یا با آگاهی بیشتر هم تولیدکننده و هم توزیعکننده سود ببرند.
سبک کوچینگ تولیدکننده سبکی خاصتر از توسعه فردی است. بزرگترین دغدغه تولیدکننده توزیع محصول است و چرخش و رشد کسب و کار و بازدهی محصولی باکیفیت.
پس وقتی یک کوچ کسب و کار دغدغههای فرد یا سازمان را کشف میکند ذهنیت او را فعال کرده و با تجربیات کسب و کاری که دارد مسیری شفافتر برای اهداف فرد، سازمان یا رهبر کشفشده و قطعاً رشد ایجاد میشود.
مثلاً طبق بخشنامهها و استانداردهای جهانی در کاشت هر محصول پارامترهایی را باید رعایت کنند که محصول برای صادرات تأیید شود.
با توجه به اینکه دغدغه تولیدکننده توزیع محصول است این سؤال به وجود میآید که نقش منتور چیست؟
منتور با هدایت ذهن تولیدکننده به سمت رفع عیب و تغییر ذهنیت قدیمی به ذهنیت علمی و بهروز و راهنماییهای تجربی خودش دغدغه تولیدکننده رو برطرف کرده و باعث میشود تولیدکننده هدف خود را اصولی پیش ببرد.
تولیدکننده انگیزه و حال خوب را با عرضه بهجا و مناسب محصول کسب میکند پس یک مهارت کوچینگی و هدایتشونده موجب توسعه تولید، استفاده نیروی کار، محصولات سالم، چرخهٔ صادرات، فرآیند فرآوری و هزاران شاخه مختلف میشود.
تولیدکننده و بخصوص کشاورز در کشور ما زیربنای تمام کسب و کارهاست و توسعهٔ فردی کشاورز و توسعهٔ سازمانی و گروهی فعالیتهای کشاورزی از نتایج و دستاوردهای کوچینگ است. ضمن اینکه در این وضعیت جهانی که بیشتر کشورها به پیشرفت تولید اهمیت داده و بازارهای هدف را از برندهای خود پر میکنند ما باید از این فرصت استفاده کرده و با فرهنگ کوچینگ به توسعهٔ فردی و کسب و کاری تولیدکننده بپردازیم و باید تجربه سنتی رو با روند علمی و اصولی همراه کنیم.
یکی از مسائل در کوچینگ واقعیت درمانگری است که کوچ با مهارتهای درست، مراجع که با ذهنیت قدیمی در نقطه حال مانده، ذهنیت خود را تغییر دهد و ذهنیت فعال و رو به حرکت جدیدی را شفاف ببیند.
در علم روانشناسی وقتی موضوعی رو پیش چشمان فرد است او از زاویه دید خود نکاتی رو مشاهده میکند که شما نه میبینید و نه میدانید و شما وقتی به آن موضوع نگاه میکنید و فکر میکنید، از زاویهای موضوع رو مورد بررسی قرار میدهید که شخص اصلی نه دیده و نه میداند، پس باید با مهارتهای خاص نظرات و دید او را کشف و با نظرات و دید خود ترکیب و بررسی کنیم تا نتیجهای مناسب به دست بیاید.
و در فرهنگ کوچینگ با تکنیک مراجع با گسترش ذهن و دید خود، راههایی از درون خود کشف میکند که چون چراغ راهی او را به هدفش نزدیک کرده و رضایتمندی حاصل میشود.
در زندگی هم یک فرد از دید خود مسائل را از زاویهای میبیند پس کوچ باید زاویه دید او را کشف و با مهارتها و سؤالهای درست دید بهتری از مسائل، بینش و تحلیل مراجعهکننده بدهد تا او با درک و تصمیم بهتر نتیجهای موفقیتآمیز به دست آورد.
به قول دکتر نظامی: همیشه ذهنیتهای قدیمی سمجترند...
پس طبیعی است که مقاومت ذهن بر خود شخص غالب شده و خسته شود ولی کوچ با بیرون کشیدن نقاط قوت شخص، اهداف و برنامهریزی دقیق مراجع روبه مسیر رشد خودش هدایت میکند.
نتیجهگیری:
در این مقاله بهطورکلی به بررسی چالشها و نیازها و حساسیت وجود کوچینگ در کنار تولیدکننده پرداختم و مطمئناً در کنار این علم مهارتها و راهحلهایی هم هست که صمیمانه ارائه شود.
با تعلیماتی که در کوچینگ کسب کردم و بهخصوص آموزههای ارزشمند دکتر ربانی، در این راه بزرگ این مهارت کوچینگ است که چالشها و نیازها را کشف و به بزرگترین فرصتهای رشد و پیشرفت تبدیل میکند.
و اگر یک نگاه کلی به خودم و کسب و کار تولید بیندازیم، درک خواهیم کرد که رشد تولید و تولیدکننده بهخصوص تولیدات گیاهی و کشاورزی در کشور عزیزمان ایران علاوه بر سلامت جامعه بر تمامی شغلها اعم از کاسب، بازاریاب، داروساز، حملونقل، صادرات ...و هزاران شغل دیگر که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم مرتبط هستند. پس رشد آن رشد عموم مردم و عموم کسب و کارها خواهد بود. پس نیاز کلیدی تخصص کوچینگ موجب توسعهٔ کلی کسب و کارها و ایجاد انگیزه و تحول و موفقیت میشود.
علم کوچینگ همچون پدری است که فرزندش را حمایت و پشتیبانی میکند، ولی درنهایت فرزند است که حرکت و رشد میکند ولی با حس آرامشی از حضور گرم پدر.
«بنابراین رسالتی که چشمانداز کوچینگ است را با دلوجان در کنار تولیدکننده پرتلاش برای ایرانی آباد و آرام به لطف خدا انجام خواهیم داد.»
نویسنده: جناب آقای سجاد مرادی از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفهای کسب و کار ویدان