اگر کوچ نباشید، نمیتوانید یک رهبر اثربخش باشید
- 2 سال پیش
- مقالههای کوچها
- 8 دیدگاه
- 415
تفاوتهای اصلی رهبری و مدیریت
مدیر معمولاً کسی است که در درون سازمان انتخاب یا منصوب میشود. در بیشتر موارد، مدیر بر اساس مهارتهای فنی، دانش و تخصص انتخاب میگردد. اما بزرگترین مهارت رهبر تأثیرگذاری و الهام بخشیدن به مردم است.
در محل کار، داشتن رهبر و مدیر عالی بسیار مهم است. سازمانها برای دستیابی به مأموریت و چشمانداز خود به رهبران خوبی نیاز دارند. همچنین برای اطمینان از اینکه کارها انجام میشود و تیمها با اهداف شرکت هم سو هستند، سازمان باید مدیران خوبی داشته باشد.
در رهبری همه چیز در جهت هدایت مردم به سوی یک هدف مشترک انجام میگیرد، درحالیکه مدیریت شامل فرآیند برخورد یا کنترل افراد است.
پنج تفاوت اصلی رهبری و مدیریت
1- رهبران چشمانداز را تعیین و مدیران آن را دنبال میکنند.
2- رهبران ایده میدهند و مدیران اجرا میکنند.
3- رهبران به مردم انگیزه میدهند و مدیران آنها را هدایت میکنند.
4- رهبران به آینده نگاه میکنند، مدیران در حال کار میکنند.
5- رهبران فرهنگ را شکل میدهند، مدیران آن را تأیید میکنند.
اگر شما رهبر هستید مهمترین کاری که هر روز میتوانید انجام دهید این است که به اعضای تیمتان کمک کنید در کاری که برای آنها معنادار است پیشرفت کنند.
برای انجام این کار بهعنوان رهبر باید بدانید:
1- نیروی محرکه هر فرد چیست
2-به ایجاد ارتباط بین کار هر فرد با رسالت سازمان و اهداف استراتژیک کمک کنید
3-بازخورد بهنگام ارائه کنید
4-به هر فرد کمک کنید بهصورت پیوسته یاد بگیرد و رشد کند.
برقراری ارتباط مداوم حول موضوع پیشرفت از طریق انجام گفتگوهای کوچینگی ضروری است.
رهبر اثربخش کسی است که؛ مهارتهای کوچینگی را در سازمان خود عملی کرده است.
طبق تحقیقات انجامشده 70 درصد یادگیری و پیشرفت کارمندان در حین کار اتفاق میافتد، نه از طریق برنامههای آموزشی رسمی؛ اگر رهبران سازمانها بهصورت فعالانه از کارمندان خود پشتیبانی نکنند (مهارتهای کوچینگ را استفاده نکنند)؛ رشد کارمندان و رشد سازمان متوقف میشود.
رهبری که کوچ باشد؛ عملکردش در دو جهت تقویت میشود
1-ایجاد یک رابطه دوسویه با کارمندان و کمک به آنها برای دستیابی به چیزی که برای آنها مهم است.
2-ایجاد انرژی مثبت دوطرفه و دستیابی به چیزی که برای سازمان مهم است. (رسیدن به چشمانداز سازمان)
صدها رهبر به این موضوع اشاره میکنند که کمک به یادگیری و رشد دیگران جز ارزشمندترین تجاربی است که بهعنوان رهبر داشتهاند.
اگر از همین امروز شروع کنید میتوانید با انجام گفتگوهای کوچینگی مداوم با اعضای تیمتان یک رهبر اثربخش و کارآمدتر باشید و بیشتر از شغل و جایگاه خود لذت ببرید.
رهبران در موفقیت کسب و کار نقش مهمی ایفا میکنند، و مهارتهای کوچینگ نیز به همان اندازه اهمیت مؤثر هستند. کوچینگ مداوم به استخدام و نگهداشت کارمندان، بهبود عملکرد، تقویت مهارتها، و انتقال دانش کمک میکند. مهمتر از همه این مزایا، کوچینگ یک روش کارآمد و مؤثر برای تقویت و انتقال یادگیری است.
تعریف رهبری اثربخش
یکی از وظایف مهم و اساسی که بر عهده رهبر نهاده شده، رهبری اثربخش است. درواقع شالوده عملکرد یک رهبر سازمان در میزان تأثیرگذاری و نفوذ وی در اعضای سازمان و افراد جامعه است که قوای محرکه پیشرفت و نیل به اهداف تعیینشده را تولید میکند و این مهم در رأس وظایف رسمی و سازمانی یک رهبر قرار میگیرد.
محیط آشفته و متغیر است و رهبری یک عنصر کلیدی در هدایت و مدیریت این محیط است. با کمی دقت بر روی شرکتهای مختلف میتوان فهمید که رهبران بزرگ تفاوتهای بزرگی ایجاد میکنند، رهبران مؤثر کسانی هستند که با استفاده از مهارتهای کوچینگ و تجربه؛ نتایج را در یک چارچوب زمانی معینی به دست میآورند تا برای سازمان و کار خود مؤثر واقع شوند.
رهبری اثربخش و پویا مستلزم سه نوع مهارت است:
1-مهارت تشخیص:
یعنی توانایی شناخت شرایطی که تلاش میکنید آن را تحت تأثیر قرار دهید.
2-مهارت تطبیق:
یعنی توانایی تطبیق رفتار و منابع برای رویارویی با رویدادهای پیشبینینشده.
3-مهارت برقراری ارتباط:
یعنی توانایی برقراری ارتباط بهگونهای که افراد بتوانند به سهولت درک کنند و بپذیرند.
ویژگیهای یک رهبر اثربخش
شخصیت:
شخصیت شما تعیین میکند، که هستید، چه میبینید و عمل شما چگونه است. لازمه رهبری برخورداری از شخصیتی نیرومند و اعتماد برانگیز است، پس باید بکوشید گفتار و کردارتان با هم تطبیق کند، آماده برخورد با مشکلات و بحرانها باشید، بزرگوار باشید و همه افتخارات را برای خود نخواهید، آیندهنگر باشید و هدف و دورنمایی برای کار خود ترسیم کنید.
جاذبه:
بسیاری از مردم فکر میکنند که جاذبه مادرزادی است، اما این فکر، خطاست. جاذبه به بیانی ساده توانائی کشیدن مردم بهسوی خویش است. غرور، عدم اعتماد به خویشتن، دمدمیمزاجی، انتظارات غیرواقعبینانه از دیگران و بدگمانی سد راه جاذبه شماست.
تعهد:
تعهد برای هر کس معنای خاصی دارد، برای دونده دوی استقامت از نفس افتادن اما باز هم ۱۵ کیلومتر دویدن، برای سرباز، رفتن روی تپهای که نداند پشت آنچه خبر است و… تعهد عامل پایداری است و باعث میشود اگر زمین خوردید برخیزید و ادامه دهید. رهبران موفق کسانی هستند که هدفها را تعیین میکنند، نسبت به آن وفادار و متعهد میمانند و هر بهایی که لازم باشد میپردازند. بدانید اگر هنگام بازی همه توان خود را به کار نگیرید، کسی پیدا خواهد شد که این کار را بکند و روزی در میدان مسابقه با یکدیگر روبهرو خواهید شد و او از شما خواهد برد.
ارتباط:
اگر مردم ندانند که چه میخواهید و چه مقصدی در پیش دارید، رهبریتان را نخواهند پذیرفت. هر بار که با مردم صحبت میکنید سعی کنید حرف شما را احساس کنند، به خاطر بسپارند و به آن عمل کنند. لازمه این کار شناخت مخاطب، زبان ساده و شفاف، اعتقاد درونی به گفتههای خویش و عمل به آنهاست.
شجاعت:
شجاعت یعنی بیرون آمدن از فضای مأنوس و گام نهادن به قلمروهای جدید. ترس و میل وافر به امنیت، مانع انجام کارهای بزرگ است و دست و پای هر رهبری را میبندد. از اینکه زندگیتان پایان مییابد نترسید، از آن بترسید که زندگیتان را هیچگاه آغاز نکنید.
بصیرت و قدرت تشخیص:
آشفتگی و پیچیدگی برخی مسائل باعث میشود نتوانیم اطلاعات کافی را در مورد همه آنها به دست آوریم. بصیرت هر رهبر باعث میشود که تصویر را ولو ناتمام، ببینید، اجزاء ناپیدای تصویر را بیابد و بر آن بیفزاید و از درون و باطن هر امری سر درآورد.
تمرکز:
رهبران مؤثر وقت و انرژی خود را در کاری صرف میکنند که از عهده آن برمیآیند، به عبارتی اولویتها را تعیین میکنند و روی آن متمرکز میشوند. اگر همزمان دو خرگوش دنبال کنید هیچکدام را نخواهید گرفت.
شور و شوق:
نمیتوانید کاری را که به آن عشق و علاقهای ندارید به سرمنزل مقصود برسانید، در مقابل اگر چیزی را از ته دل بخواهید نیروی اراده دستیابی به آن پیدا خواهید کرد. کسانی که پا را از مرز زندگی معمولی فراتر میگذارند آرزویی بزرگ در سر دارند.
اگر میخواهید از یادگیری و توسعه پیوستهٔ پرسنل خود پشتیبانی کنید و یک رهبر اثربخش باشید باید از مهارتهای کوچینگ استفاده کنید در اینجا پنج نکته کلیدی برای شروع به شما معرفی میکنیم:
1- بهطور مؤثر و عمیق گوش بدهید
تصور کنید چه احساسی دارید وقتی سعی دارید یک موضوع مهم را با شخصی در میان بگذارید و او مشغله ذهنی دارد. این شرایط را مقایسه کنید با تجربه آشنای ارزش گذاشتن عمیق و سخاوتمندانه به گفتگو از سوی شخصی که سراپا گوش است و فعالانه به آنچه میگویید با عمق جان و در مقام حیرت گوش میکند. رهبر میتواند گفتگوی کوچینگی را با یک سؤال مانند این شروع کند: میخواهی در این ماه چگونه پیشرفت کنی؟
انتخاب واژهها بهاندازه قصد او برای یافتن جواب اهمیت ندارد؛ گوش دادن با تمام وجود، و ایجاد یک ارتباط باکیفیت که از عضو تیم مشتاقانه دعوت میکند ذهن خود را باز کرده و خلاقانه بیندیشد.
2- بهجای گفتن، بپرسید
شما بهعنوان یک رهبر از سطح بالای تخصص برخوردارید که همیشه آن را بهصورت دستورالعمل به اشتراک گذاشتهاید. تا زمانی که قصد توضیح دادن گامهای اجرایی یک پروژه را دارید یا افرادتان برای گرفتن پیشنهاد سراغ شما میآیند این روش ایرادی ندارد. اما در یک گفتگوی کوچینگی مهم است که تمایل خود برای پاسخ دادن را کنترل کنید. مسیر شما مسیر کارمندانتان نیست. سؤالاتی که پایان باز دارند، و نه پاسخ، از ابزارهای کوچینگ هستند. شما بهعنوان یک رهبر در نقش کوچ با کمک به اعضای تیم در بیان اهداف و چالشهایشان و یافتن پاسخهای ویژه خودشان به موفقیت میرسید. بهاینترتیب است که افراد اولویتهای خود را مشخص کرده و از استراتژیهای متناسب با آنها استفاده میکنند و به اجرای آنها متعهد خواهند ماند.
3- یک اتحاد توسعهای ایجاد و حفظ کنید
درحالیکه نقش شما بهعنوان یک رهبرکوچ ارائه پاسخ نیست، پشتیبانی از اهداف و استراتژیهایی که باعث توسعه میشود ضروری است. برای ایجاد اعتماد و اثربخشتر شدن فرایند کوچینگ، پیگیری اهمیت بسیاری دارد. هر چه بیشتر پشتیبانی از برنامههای توسعهای کارمندتان را پیگیری کنید کوچینگ شما اثربخشی بیشتری خواهد داشت، کارمندتان بیشتر به شما اعتماد میکند، و همه متعهدتر و مشتاقتر خواهند بود. این یک چرخه ارزشمند است.
4- برحرکت روبهجلو تمرکز مثبت داشته باشید
گاهی در یک گفتگوی کوچینگی فردی که او را کوچ میکنید، گرفتار اضطرابهایش میشود مثلاً:
دوست داشتم بیشتر برای ایجاد شبکه وقت میگذاشتم، اما پهنای باند ندارم با تمام قوا سعی میکنم روی این وظیفه متمرکز بوده و به نتیجه برسم. خیلی دلم میخواهد به سمینارهای صنعتی بروم، اما تا وقتی کارها را قبل از مهلت مقرر تمام نکردهام نمیتوانم به این چیزها فکر کنم.
شاید گاهی تخلیه کردن این احساسات بهصورت موقت حال او را خوب کند، اما راهحل نهایی نیست. پس بهعنوان رهبر در نقش کوچ باید کمی وقت گذاشته و به نگرانیهای کارمندتان گوش کنید، اما بعد از آن او را ترغیب کنید تا فکر کند و ببیند که چطور میتواند از آنها عبور کند.
5- مسئولیتپذیری ایجاد کنید
علاوه بر اینکه حتماً باید تعهدات خود به کارمندتان که در گفتگوی کوچینگی مشخص کردهاید را دنبال کنید، بهتر است به کارمندتان یاد بدهید که در تعیین و اجرای برنامههای توسعهای مسئولیتپذیر باشد. مسئولیتپذیری روی گفتگوهای کوچینگی تأثیر مثبت گذاشته و جایگاه کارمند بهعنوان یک نقش کلیدی در اثربخشی سازمانی را تثبیت میکند. اگر کارمندتان میخواهد درباره برنامههای آموزشی متناسب با اهداف توسعهای خود تحقیق کند از او بخواهید برنامههای مناسب را به همراه هزینهها و زمان لازم برای آنها را بررسی و ارزیابی کرده و تا یک مهلت زمانی مشخص این اطلاعات را در اختیار شما قرار دهد. و سپس باید نسبت به این اطلاعات اقدام کنید.
نتیجهگیری:
مهارتهای رهبری را میتوان در هر مرحله از حرفه شغلی توسعه داد. با درک ویژگیهای رهبران مؤثر و تفاوت رهبری با مدیریت، میتوانید تکنیکهایی را برای مربیگری همکاران، ارائه بازخورد و غلبه بر چالشهای سازمانی خاص توسعه دهید.
رهبران باید برای تغییرات و تحول در سازمان برنامهریزی نمایند و با همه ذینفعان تبادلنظر کنند و امور مربوط به خود را مورد بررسی قرار دهند. در غیر این صورت نیروهای بازدارنده بر نیروهای وادارنده تأثیر میگذارند و تغییرات با شکست مواجه میشود. تحول در انسانها مشکلترین تغییری است که میتوان به وجود آورد.
رهبران همواره در این زمینه حساسیت دارند برای تغییر دادن برنامهریزی و اجرا باید با در نظر گرفتن عوامل بیرونی و درونی همراه باشد. برای کسی که مایل به تغییر و تحول در هر بعدی از سازمان است صبر و انعطاف زیادی لازم است.
تغییر و تحول امری تدریجی و زمانبر است که طی فرایند علمی خاص هم چون، ذوب شدن باورهای غلط و فراگیری ارزشهای نوین و طراحی و استقرار نظام جدید و مهندسی مدیریت رخ میدهد.
نویسنده: جناب آقای علیرضا سلمانی از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفهای کسب و کار ویدان