هرم دیلتز به‌عنوان یک ابزار برای کوچینگ

  • 2 سال پیش
  • کوچینگ حرفه ای
  • 5 دیدگاه
  • 1373
هرم دیلتز به‌عنوان یک ابزار برای کوچینگ

هرم دیلتز چیست؟

هرم دیلتز مدلی برای تغییر شخصی است. از یک سری سطوح تشکیل‌شده است که هر یک از سطوح دارای یک زیر سطح و درعین‌حال محدود نیز هست. ازاین‌رو، توانایی‌های شما مشخص می‌کند که می‌توانید در چه رفتارهایی شرکت کنید. این هرم از رفتارهای شما تا به امروز تشکیل‌شده است. شما با داشتن رفتارهای جدید به قابلیت‌های جدید دست می‌یابید.

موارد استفاده هرم دیلتز در کوچینگ چیست؟

هرم دیلتز شش سطح را در کوچینگ معرفی می‌کند که بیشترین تأثیر را در زندگی ما دارند. تغییرات دریکی از شش یا چند سطح زمانی امکان‌پذیر است که ما قصد یادگیری و تغییر در آن سطح را داشته باشیم. در جلسات کوچینگ چندین سطح مرتبط یا غیر مرتبط را می‌توان بهبود بخشید.

هرم دیلتز ابزاری قدرتمند برای یافتن راه‌حل برای هر مشکلی است، زیرا به شما کمک کند تا بفهمید دقیقاً چگونه و کجا به دنبال پاسخ باشید. هرم دیلتز معمولاً درکوچینگ تبلیغات و بازاریابی مورداستفاده قرار می‌گیرد و به شما امکان می‌دهد از زوایای مختلف به وضعیت مشتری نگاه کنید، مشکل آن‌ها پیدا کنید و چاره‌ای برای مشکلات بیاندیشید.

رابرت دیلتز، نویسنده این روش، یکی از مشهورترین کوچ‌های NLP است. او سهم بسزایی در توسعه این تکنیک داشته است. NLP یا برنامه‌ریزی عصبی زبانی، یک رویکرد عصبی روان‌شناختی است که فرض می‌کند بین فرآیندهای عصبی، زبان و رفتار انسان پیوندی وجود دارد.

سطوح در هرم دیلتز وابسته به هم هستند. همچنین ممکن است افراد با استفاده از تکنیک‌های عصبی منحصربه‌فرد تحت تأثیر قرار گیرند. یکی از ویژگی‌های هرم دیلتز این است که به‌عنوان "هرم منطقی دیلتز" یا "هرم سطوح منطقی" شناخته می‌شود.

در هنگام استفاده از هرم، هر مشکل یا موقعیتی در زندگی یا کسب‌وکار یک فرد را می‌توان از سطوح مختلف مشاهده کرد. بنابراین می‌توان نیازهای ناشناخته و مشکلات پنهان را آشکار کرد.

هرم توسط رابرت دیلتز بر اساس این مفهوم ایجاد شده است که هیچ مشکلی تنها با ماندن در همان سطح حل نمی‌شود. برای یافتن بهترین راه‌حل، باید به سطح بالاتری بروید.

سطوح هرم دیلتز

هرم دیلتز، یا هرم منطقی رابرت دیلتز، ساختار هر موقعیت و یا مشکل را با استفاده از مدل سطح منطقی توصیف می‌کند. با توجه به این مدل، کوچ می‌تواند عناصر ساختاری مشابهی را در هر مورد کشف کند.

کوچ با تجزیه‌وتحلیل سطوح آن، می‌تواند بینش‌های جدیدی را در مورد موقعیت به دست آورد. هرم سطوح منطقی توسط رابرت دیلتز شامل سطوح زیر است (لیست از سطوح پایین شروع می‌شود و به بالا ختم می‌شود)

1. محیط

محیط زندگی ما اولین شرایط زندگی ما را توصیف می‌کند. سطوح منطقی دیلتز مبتنی بر واقعیت عینی زندگی یک فرد است و اولین سطح در این هرم را محیط می‌داند که شامل: شرایط زندگی، محل زندگی و محیط اطراف، است.

2. رفتار

محیط اگر سطح اول شرایط زندگی ما است، سطح دوم واکنش ما به آن شرایط است.

3. توانایی‌ها

این سطح از مهارت‌ها و تجربیات یک فرد به دست می‌آید. سؤال اصلی این سطح این است که: "چگونه می‌توانم برجهان تأثیر بگذارم؟ چه‌کاری می‌توانم انجام دهم؟ چه می‌دانم؟"

4. ارزش‌ها و اعتقادات

در این سطح، فرد ارزش‌ها و باورهای خود را شکل می‌دهد و به آن پاسخ می‌دهد که چرا این‌گونه فکر می‌کند و چرا متفاوت نیست؟ آن‌ها چه تجربیاتی در کودکی داشتند و چگونه ممکن است باورهایشان تحت تأثیر الگوهای فکری خاصی باشد؟

5. هویت

به زبان ساده، هویت پاسخ به این سؤال است که "من کیستم؟" فرد با چه گروهی هم ذات پنداری می‌کند و خود را در دنیا چگونه می‌بیند؟

6. هدف

این بالاترین سطحی است که باارزش‌ها و معنویت زندگی سروکار دارد. در این سطح، یک فرد به این سؤال پاسخ می‌دهد که "من برای چه زندگی می‌کنم؟" اغلب، علل زمینه‌ای مشکلات ما و راه‌حل‌های آن‌ها در سطوح پایین‌تری یافت می‌شوند.

پس‌ازآن با تجزیه‌وتحلیل شرایط از زوایای مختلف، یافتن راه‌حلی جدید و مؤثرتر اکنون امکان‌پذیر است. برای رسیدن به این هدف، باید بدانید که چگونه با هرم دیلتز کارکنید. یا به کمک یک کوچ نیاز دارید.

مانند بسیاری از جنبه‌های NLP، این مدل نیز موردانتقاد قابل‌توجهی قرارگرفته است. به‌ویژه، به نظر می‌رسد که این عنوان که به سطوح «عصبی» اشاره دارد، در بهترین حالت به‌درستی اثبات نشده است.

به‌هرحال، نورولوژی از سال 1990 راه طولانی را پیموده است. به نظر می‌رسد پاسخ کلی در خود مقاله NLP این است که جنبه‌های مختلف مدل را در سطح نظری نقد کند و سپس بگوید: اما هنوز هم روشی کاملاً مفید برای فکر کردن در این مورد است.

 بنابراین، به عنوان یک کوچ غریزه من این است که این هرم را به‌عنوان مدلی ببینم که به‌صورت استقرایی از تجربه کار با انسان‌ها استنباط شده است، و به‌این‌ترتیب می‌تواند راه‌های مفیدی برای اندیشیدن در مورد چگونگی یادگیری و تغییر افراد ارائه دهد.

 من این مدل را از دو جهت اصلی مفید می‌دانم. اول اینکه، ساختاری را ارائه می‌کند تا کوچ تشخیص دهد که چه چیزی باعث پسرفت شخص می‌شود.

آیا این صرفاً تکنیک، یک عادت بد فیزیکی (رفتار) است یا باورهای آن‌ها در مورد چگونگی تمرین است؟ یا اینکه آن‌ها دوست دارند خود را در کارها خوب بدانند و بنابراین ازنظر احساسی نمی‌پذیرند که باید جنبه‌های اساسی حرفه خود را دوباره بیاموزند؟

 دوم، به من یادآوری می‌کند که درحالی‌که بحث و توضیح ممکن است مستقیم‌ترین راه برای پرداختن به آنچه در سر کسی می‌گذرد باشد، اما تغییر واقعی را رقم نمی‌زند، مگر اینکه در رفتار نیز آشکار شود.

انجام کارها به‌گونه‌ای متفاوت، هم مسیر و هم نتیجه، موجب تغییرات سطح بالاتر است.

در حال حاضر، برخی از انتقادات به این مدل در مقاله NLP با ساختار سلسله مراتبی، چه به‌طور جزئی یا کلی، مشکل دارد. سطح اعتقادات بالاتر از هویت است یا پایین‌تر؟ یا باید به‌کل به‌عنوان یک شبکه نگاه کرد تا یک هرم؟

اکنون، کوچ‌هایی که مانند ما در تحلیل مسلط هستند، می‌دانند که با درجه‌ای از درهم تنیدگی در سلسله‌مراتب خود کاملاً راحت هستیم، بنابراین اگر عناصر گاهی اوقات کمی نامرتب به نظر می‌رسند، خیلی اذیت نمی‌شویم.

اما به‌عنوان کوچ، فکر می‌کنم این تصور اولیه که برخی از عناصر تأثیرگذارتر هستند و تأثیر فراگیرتری نسبت به بقیه عناصر در احساس ما از خود و شیوه‌های حضور در جهان دارند، جنبه مفیدی از مدل است و تا حدودی به همین دلیل است که من هرم را نمودار کوتاه و خوبی برای تکنیک‌های خودمحور می‌دانم.

زیرا همه این‌ها به همان اندازه که اعمال ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بر روح و عادات اخلاقی ما هم کار می‌کند. دیلتز و امثال او اساساً مجموعه‌ای از ابزارهای مدیریت پروژه را به پروژه خود می‌آورند.

نحوه استفاده از هرم دیلتز

هرم دیلتز در مواجهه با هر نوع مشکلی مؤثر است. برای استفاده از آن ابتدا، ضروری است که سؤالات و مسائل خود را به‌درستی تنظیم کنید. قبل از شروع کار با هرم، باید مشکلاتی را که می‌خواهید با آن‌ها کارکنید را روی کاغذ یادداشت کنید.

این مرحله اغلب غیرضروری تلقی می‌شود، اما برای دستیابی به بهترین نتایج ضروری است. در مرحله بعد، باید مشخص کنید که مشکل به چه سطحی تعلق دارد. انجام این کار به‌تنهایی اغلب سخت است.

یک جلسه درمانی با روانشناس یا یک جلسه کوچینگ در این مرحله به شما کمک می‌کند. زمانی که کوچ سطح مشکل را درک می‌کند، باید به چند سطح بالاتر از آن نگاه کند و راه‌حلی را جستجو کند.

برای مثال چیزی که ممکن است در ابتدا یک مسئله ارزش‌ها و باورها به نظر بیاید، در مشاوره با کوچ مشخص شود که یک مشکل از محیط زندگی است.

یا به نظر یک کوچ، تنها یک کتاب درزمینهٔ توسعه مهارت‌ها لازم باشد که به شما کمک کند عضو بهتری از یک جامعه شوید، به‌جای اینکه یک رساله عصب‌روان‌شناختنی، در حل این موضوع به شما پیشنهاد شود.

نمونه‌ای از استفاده از هرم: زنی ناراحت بود که رئیسش او را جدی نگرفت. با حرکت از پایه هرم، او فکر کرد که این مشکل اصلی او، در سطح ارزش است، بااین‌حال، او متوجه شد که برای به دست آوردن اعتمادبه‌نفس به ترفیع نیاز دارد.

کوچ با این تکنیک به او کمک کرد تا دقیقاً مشکل را مشخص کند و تشخیص دهد که مشکل در کجاست. هنگامی‌که به دنبال راه‌حلی برای یک مشکل می‌گشت، مجبور بود چند سطح بالاتر نگاه کند. این بار راه‌حل در شناخت هویت یا مأموریت او بود.

 هرم دیلتز به تجزیه‌وتحلیل سامانمند مشکلات شما کمک می‌کند و در برخی موارد، شمارا قادر می‌سازد تا به نتایج شگفت‌انگیزی برسید. می‌توان از آن نه‌تنها برای یافتن پاسخ‌های خود، بلکه هنگام تجزیه‌وتحلیل مزایای یک محصول برای مشتری یا جستجوی ایده‌های بازاریابی استفاده کرد.

نقطه‌ضعف این روش این است که بررسی مستقل مشکل از طریق سطوح هرم دیلتز دشوار است. اگر این‌طور است، بهتر است از کمک یک کوچ یا روانشناس استفاده کنید.

 

نظرات کاربران
ارسال نظر
شما هم دیدگاه، تجربه یا سوالتان را بنویسید